چرا دختران کم سن؟
علی 34 ساله بود که تصمیم به ازدواج گرفت. مادرش به اطرافیان سپرده بود دخترهای دم بخت فامیل را به او معرفی کنند تا برای پسرش آستین بالا بزند. اما علی هر کدام را به بهانه ای رد می کرد. یکی از علی بزرگتر بود، دیگری دو سال از علی کم سن تر بود، دختر بعدی 20 ساله بود اما پختگی مورد نظر علی را نداشت و...
برای علی 34 ساله، معیار انتخاب همسر درست همان چیزی بود که در 25سالگی می خواست: دختری که در اواسط دهه بیست باشد و از نظر ذهنی بتواند علی را درک کند. نمونه علی در دور و اطراف ما کم نیست. پسرهایی که رقم سن خود را فراموش کرده اند و حتی اگر 40سالشان بشود، باز هم به دنبال همسری زیر 30سال می گردند.
چرا دختران کم سن؟
جامعه شناسان می گویند هرقدر یک جامعه توسعه یافته تر باشد، فاصله سنی بین زوج ها کمتر می شود. برعکس در جوامع سنتی یا توسعه نیافته، دلایل دیگری برای فاصله سنی زیاد زن و مرد و انتخاب دختر کم سن و سال وجود دارد:
دختران کم سن شاداب ترند
در دنیای امروز معیارهای سنی تفاوت زیادی با گذشته کرده است. دختر 30ساله امروز هنوز در ابتدای راه زندگی قرار دارد و آینده ای پر از احتمالات مختلف پیش روی خود می بیند. به نسبت زنان 30 ساله نسل قبل از خود شاداب تر، پرانرژی تر و سالم تر است و تجربه های بسیار بیشتری از زنان نسل های قبل از خود کسب کرده. تحصیلات بیشتری دارد، وارد اجتماع شده و پختگی و جوانی را همزمان تجربه می کند. برای دخترانی در دهه سوم یا چهارم زندگی، آینده تصویری بسیار متفاوت از مادرانشان دارد. بنابراین، دختران امروزی با وجود سن بالاتر، همچنان شادابی و تحرک و تازگی خود را حفظ کرده اند.
شانس بچه دار شدن
در گذشته، سن باروری دختران معیار انتخاب آنها برای همسری بود. در آن زمان زنی در سال های آخر دهه بیست کم کم قدرت باروری اش کاهش می یافت. اما با پیشرفت های پزشکی امروز و تغییر سبک زندگی، زنان می توانند تا اوایل دهه چهل زندگی شان قدرت باروری شان را حفظ کنند. از این گذشته، با راه افتادن امکانات به روزی مثل بانک تخمک، زنان می توانند در جوانی تخمک های با کیفیت خود را به این بانک بسپارند تا اگر در سنین بالاتر ازدواج کردند، برای بچه دار شدن نگرانی نداشته باشند.
شکل پذیری شخصیتی
شاید امروز کمتر با این تفکر سنتی مواجه باشید اما هنوز هم در بخش هایی از جامعه هستند کسانی که معتقدند ازدواج با دختر کم سن و سال یعنی داشتن شانس تربیت همسر. برای این افراد ازدواج تعامل بالغانه دو فرد بزرگسال نیست. بلکه ارتباط پدر فرزندی و ارباب رعیتی مردی با زنی است که قرار است فرمانپذیر و تحت سلطه او باشد. واقعیت ازدواج این است که باید چهارچوب های آن بر اساس مشارکت، عشق و تعامل بالغانه شکل بگیرد. هرگاه یکی از این عناصر جا به جا، حذف یا نامتعادل شود تعادل ازدواج بهم می خورد و رابطه آزار دهنده می شود. تلاش برای تربیت کردن یک فرد یا تغییر دادن او، به معنی صرف انرژی دائم برای کنترل کردن او است. و البته هیچ کس ازدواج نمی کند تا دائم مراقب همسرش باشد. این طور نیست؟
مردان امروزی کمتر خواهان زنی سلطه پذیر و وابسته هستند. استقلال داشتن زن در زمینه های فکری و اجتماعی معیار پسران جوان امروز است
مشکلات ازدواج با فاصله سنی زیاد
مردان امروزی کمتر خواهان زنی سلطه پذیر و وابسته هستند. استقلال داشتن زن در زمینه های فکری و اجتماعی معیار پسران جوان امروز است. زنان هم به لطف تحصیلات بیشتر و تربیت متفاوت از گذشته، خواهان این استقلال هستند. بنابراین، ازدواج امروزی، ازدواج دو فرد عاقل، بالغ، مستقل و توانمند است که قرار است با تکیه به توانایی های یکدیگر قایق زندگی شان را هدایت کنند.
ازدواج مردی 33-34 ساله با دختری 21-22 ساله ب مانع ایجاد رابطه ای متقابل می شود. در این ازدواج، دختر در ابتدای مسیری قرار دارد که هنوز آن را نپیموده. شناخت کافی از خودش ندارد. در اوج تغییر و تحولات شخصیتی قرار دارد و ممکن است در ادامه زندگی مسیر دیگری را برای خود برگزیند. این در حالی است که پسری در دهه چهارم زندگی، به ثبات نسبی شخصیتی رسیده. تکلیفش را با زندگی می داند و از این که قرار است چه کار کند و چه مسیری را ادامه دهد آگاه است.
در واقع نکته مهم در اختلاف سنی و ازدواج، «رده سنی»همسران است. دو کودک 5 و 12 ساله را در نظر بگیرید. فکر می کنید این دو کودک می توانند دوست یا همبازی خوبی برای یکدیگر باشند؟ کودک 5ساله هنوز از درک خیلی از مسایل عاجز است. توانایی استقلال در برخی امور شخصی اش را ندارد. نیازمند مراقبت است و خواندن و نوشتن نمی داند. اما برای کودکی 12ساله که کلاس ششم ابتدایی است، دنیا شکل و شمایل دیگری دارد. او تا حدودی مستقل است، می تواند ارتباط کامل تری با پدر و مادرش برقرار کند، مهارت های مطالعه و آموختن دارد و این یعنی وارد دنیای بزرگی از آگاه شده و... این دو کودک اگرچه فقط 7سال تفاوت سنی دارند اما در دو مقطع متفاوت از زندگی شان هستند. درباره ازدواج هم همین طور است. ازدواج زن و مردی که در دو مقطع متفاوت از زندگی باشند، اشتباه بزرگی است که نتیجه ای جز عدم تفاهم و سرعت حرکت نابرابر نخواهد داشت. هر دو طرف در چنین رابطه ای آزار می بینند و احساس می کنند به قدر کافی از طرف همسرشان درک و همراهی نمی شوند.
همیشه جوان نیستید
امروز که جوانید شاید بتوانید با یکدیگر منطبق شوید، کنار بیایید و ملاحظه همدیگر را بکنید. اما این وضعیت دوام زیادی نخواهد داشت. در 5سال، 10 سال یا 15سال آینده، مشکلات خودشان را نشان می دهند. رده سنی شما تغییر می کند و در حالی که مرد در دهه پختگی و افتادگی قرار دارد، زن هنوز شادابی آخرین سال های جوانی اش را تجربه می کند. این فاصله کم کم بر روابط شما اثر می گذارد. زن احساس می کند بار زندگی روی دوش او افتاده، تنهاست و مرد حال و حوصله سابق را ندارد. در عوض، مرد احساس می کند زن توقعات زیادی از او دارد و زیادی شاد و پرانرژی است. به ثبات کافی نرسیده و حوصله مرد را سر می برد.
به همین نسبت، افت توان جنسی مرد و عدم تناسبش با توان جنسی زن اتفاق می افتد. زن ها در دهه 30 و 40 زندگی شان پرشورتر از مردان در همین سنین هستند. مردانی که به دهه 50 و 60 سنی شان می رسند، افت عملکرد جنسی پیدا می کنند ولی این اتفاق در زنان نمی افتد. نارضایتی جنسی زن و سردی روابط زن و مرد در سنین میانسالی آفت دیگری است که ازدواج هایی با فاصله سنی نامتعارف را تهدید می کند. در پایان در نظر داشته باشید، این جمله رایج که «سن فقط یک عدده» به هیچ وجه درست نیست. سن، نماینده مجموعه ای از روحیات، شرایط جسمی و تجربه های اندوخته فرد است و نمی توان بی توجه به آن همنشین همیشگی زندگی را انتخاب کرد.
با سلام و عرض ادب خدمت تمامی مخاطبان عزیز سرباز صفر
محمد مهدی باقری هستم. طلبه سطح مقدماتی مدرسه علمیه علوی حوزه علمیه قم و نویسنده مطلب فوق. امیدوارم از این مطلب خوشتون اومده باشه. لطفا ما رو برای بهتر شدن وبلاگ با نظرات خودتون راهنمایی کنید و اگر با موضع من در این مطلب موافق بودید مطلب رو لایک کنید.
التماس دعا
http://salmaneali.ir/
http://bayanbox.ir/id/1918756555320987062?view