دو بانک ایرانی ( سپه و ملت ) اسلام را تحریم کرده اند؛ آیا این بانک ها اسلامی اند؟
سرباز صفر : وعدههای عدهای انگشت شمار که از جای نا مشخصی تغذیه میشوند مبنی بر برداشته شدت تحریم ها میتواند خنده دار ترین جوک های این روز ها باشد. روز گذشته، نامه ای از بانک سپه و ملت به قرارگاه خاتم الانبیاء مبنی بر عدم امکان همکاری و مراوده بانکی با آن قرارگاه بعلت قرار داشتن در تحریمهای بینالمللی منتشر شد که واکنشهای متفاوت و گستردهای بدنبال داشت. با سرباز صفر همراه باشید تا این اقدام جنجالی دو بانک را به بحث بگذاریم.
روزنامه کیهان نوشت که بانک های سپه و ملت از ارائه خدمات بانکی ارزی به قرارگاه خاتم الانبیا سپاه به دلیل تحریم ها خودداری کرده اند.
به گزارش سرباز صفر، روزنامه کیهان اضافه کرد: واحد مستقل ارزی خطاب به مدیریت شعبه بانک سپه در نامهای به تاریخ 10 مرداد 95 و در جواب درخواست یه شرکت برای ضمانت نامههای ارزی آورده است: «...در شرایط فعلی و با عنایت به مفاد نامه بازگشتی مبنی بر نامبرده شدن متقاضی ضمانتنامهها در لیست اشخاص تحریمی، اجابت درخواست متقاضی امکانپذیر نیست.»
همچنین در نامه بانک ملت که در پاسخ به درخواست قرارگاه خاتمالانبیا (ص) برای نقل و انتقالات ارزی؛ آمده است: «کارسازی کلیه خدمات ارزی (بینالمللی) برای آن دسته از مشتریان که نامشان در لیست تحریم اتحادیه اروپا و یا لیست تحریم مشترک اتحادیه اروپا و سازمان ملل میباشد امکانپذیر نیست.»
تصویر نامه بانک سپه و ملت خطاب به قرارگاه خاتم الانبیا سپاه
نظر شما درمورد این دو بانک ( به ظاهر اسلامی ) چیست؟
آیا شما اقدام این دو بانک را در راستای اهداف اسلام و ایران میدانید؟
به نظر شما بهترین عکس العمل مردم در مقابل رفتار این دو بانک چه میتواند باشد؟
پا نوشت : تشکر خاص دارم دوست عزیزم آقای روح الله علی بیگی که ما رو از این مسئله آگاه کردند. این هم خلاصه ای از نظر این بزرگوار :
ظاهرا دیروز خبری در رسانه ها قرار گرفت که دولت ایران ( البته دولت ایران نه دولت حسن ، اینا عددی نیستند که بخواهند خود را دولت همه ملت ایران معرفی کنند ) پذیرفته که اشخاص حقیقی و حقوقی مورد تحریم سازمان ملل را ، در داخل ایران هم تحریم کند. در پی این ، بانکهای سپه و ملت ارائه خدمات به قرارگاه خاتمالانبیا سپاه پاسداران را محدود کردهاند . و سند آن را هم رسانه ها منتشر نموده اند ...
از آنجائی که بنده دارای بنگاه آهن آلات در شهر مهران هستم امروز یک بنر سر درب مغازه خودم نصب کردم با این مضمون که ( در صورت خرید با چک ،! چک بانک سپه و ملت پذیرفته نیست ) همچنین از فردا فروش کالا و خدمات خودم را با کارتهای بانکی این دو بانک متوقف می کنم که انشاله ادای دینی کرده باشم
مردم حزب اله هم اگر همت بگمارند و حسابهای خود را هم از این دو بانک برداشت نمایند مشت محکمی به دهان این یاوه گویان بی شرف بی وجود خواهند زد البته غیرات میطلبد .. کاری با غیر حزب الهیاش نداریم
منتظر نظرات شما خوبان هستیم
با سلام و عرض ادب خدمت تمامی مخاطبان عزیز سرباز صفر
محمد مهدی باقری هستم. طلبه سطح مقدماتی مدرسه علمیه علوی حوزه علمیه قم و نویسنده مطلب فوق. امیدوارم از این مطلب خوشتون اومده باشه. لطفا ما رو برای بهتر شدن وبلاگ با نظرات خودتون راهنمایی کنید و اگر با موضع من در این مطلب موافق بودید مطلب رو لایک کنید.
التماس دعا
... در حادثه کربلا یک نفر فرمان داد که یزید بود ، یک نفر امیر بود ، یعنی «ابن زیاد» یکی لشکر را فرماندهی کرد و به کربلا آورد که عمر بن سعد بود ، گروهی این فرمان را اجرا کردند و تیراندازی کردند و سنگ انداختند و مستقیماً در کشتن امام حسین علیه السلام دخالت کردند که «شمر» و یاران او سپاه حاضر در کربلا بود.
سؤال این است: اگر در میدان جنگ تنها ابن زیاد و یزید و عمربن سعد بودند، آیا امام حسین به آن شکل دردناک به شهادت میرسید؟ اگر سپاه دشمن بیست یا پنجاه نفر بودند، آیا میتوانستند چنین جنایتی را مرتکب شوند؟ یقیناً نه. پس چگونه توانستند چنین جنایتی انجام دهند؟ به فرمانِ آمران و اقدام عاملان و تأییدِ حامیان و سکوتِ خاموشان.
یعنی میتوانیم بگوییم آن امت همگی با قول و فعل و سکوت و خوشنودی و سکوت و فرمانبری خود بر کشتن امام حسین علیه السلام اجماع کردند. همگی در پدید آمدن واقعه کربلا اتفاق نظر داشتند، جز اندکی از آنان. این حقیقت چه زمانی برای مردم آشکار شد؟ پس از رخ دادن آن واقعه. در آن زمان کوفه از بزرگترین پایتختهای جهان اسلام بود. جمعیت کوفه چند نفر بود؟ صدها هزار نفر. هر یک از آنان باید با خود فکر میکرد که اگر او ساکت نمیماند و به یاری حسین (ع) میشتافت، حسین (ع) کشته نمیشد؛ زیرا یک مجموعه، مرکب از افراد است و همان گونه که در یک شب سی نفر به سپاه امام حسین علیه السلام پیوستند، اگر هزار نفر، چهار هزار نفر، پنج هزار نفر جمع میشدند و به امام حسین علیه السلام میپیوستند، این فاجعه پیش نمیآمد.
بنابراین خون امام حسین علیه السلام در واقع بلندگویی بود که در برابر مردم قرار داده شد و آنان را به مسئولیت و نتیجه کارهایشان آگاه کرد، که امروز شما سکوت میکنید یا درهمی میگیرید، یا در خانه مینشینید یا فرزند خود را از ترس کشته شدن از خیابان به خانه بازمیگردانید، ولی پیامد این کارها چیست؟ پیامد این کارها در نهایت کشته شدن امام حسین علیه السلام است. امام حسین علیه السلام کشته شد، ولی کشته شدن او به یکباره و ناگهانی اتفاق نیفتاد، بلکه نتیجه سلسله حوادثی بود که پس از رسول خدا و با روی کار آمدن معاویه آغاز گردید، و به شهادت حسین بن علی علیهما السلام انجامید. انحرافی که ابتدا پدید آمد و جزئی بود: سکوت یا ترس یا گرفتن دینار و درهم، گرفتن ده یا پانزده لیره یا چند متر زمین! جنایت این گونه آغاز شد و کمکم سرعت گرفت و بزرگ شد و تا به آنجا رسید که به کشته شدن پسر دختر رسول خدا، آن هم به شکلی فجیع و دردناک انجامید و هیچ کس دم برنیاورد! همه ساکت بودند.
بنابراین حسین علیه السلام از حقیقت پرده برداشت. یعنی به مردم گفت:ای کسی که به اندازه سر سوزنی به مردم ستم میکنی! تو در مسیری حرکت میکنی که در نهایت به ستم کردن به زندگی و آبرو و دین همه مردم میانجامد.ای کسی که یک قدم از مسیر حق منحرف شدهای! به جایی خواهی رسید که به کشتن پسر دختر پیامبر راضی خواهی شد و یا در آن شرکت خواهی کرد.ای کسی که به آنچه دربرابر تو رخ میدهد، بی اعتنایی و نسبت به حقی که در برابر تو پایمال میشود ساکت میمانی! در آینده به آبرو و جان مردم تجاوز میشود و ریختن خون دیگران جایز شمرده میشود و تو یا به آن خوشنودی یا در آن نقش داری یا در برابر آن ساکت میمانی. هیچ تفاوتی میان آنها وجود ندارد و هیچ راه میانهای در کار نیست. یا باید در راه هدایت حرکت کنی یا در راههای گمراهی و چه بسیارند راههای گمراهی.
کسی که در مجلس امام حسین شرکت میکند در یک لحظه فکر کند ـ و بسیاری از ما با خود فکر کردهایم ـ که کاش ما با امام حسین بودیم تا به رستگاری عظیم میرسیدیم. بسیاری از ما میگوییم اگر ما در کربلا بودیم، بیگمان حسین را یاری میکردیم، آیا معنای حضور شما در این مراسم به این معنا نیست که اگر ما در کربلا بودیم حسین را یاری میکردیم؟ ولی بین خود و خدای خود اگر خواستید درباره کسانی که امام حسین علیه السلام را در کربلا کشتند داوری کنید، باید به شرایط عینی حاکم بر آن جماعت که آنان را به این وضع کشاند، توجه کنید. گناه آن امت در کشتن امام حسین علیه السلام تنها در این نبود که برخی از آنان به کربلا رفتند و تیر انداختند و شمشیر زدند و سنگ پرتاب کردند و یا در کشتن امام مشارکت کردند. نه، تنها این افراد گناهکار و مسئول نبودند، بلکه مادری که در کوفه یا در مسیر کوفه تا کربلا وقتی فهمید حسین علیه السلام قیام کرده است، فرزند خود را به خانه برد تا در فتنه نیفتد، آن مادر باید بداند که فتنه خواهد رسید و او نیز در کشتن حسین علیه السلام است. باید برحذر باشیم!
این حقیقت هنوز روشن نیست. چگونه ممکن است امام حسین علیه السلام کشته شود؟ شما الآن به راحتی تمام میگویید: اگر در عصر امام حسین علیه السلام بودیم، از او دفاع میکردیم و نمیگذاشتیم او را بکشند. چرا مردم زمان امام حسین علیه السلام با خود چنین نگفتند؟ آیا بر آنان واجب نبود جلوی کشتن امام حسین علیه السلام را بگیرند؟ یاران اندک امام که پیش از ایشان به میدان جنگ رفتند همه میدانستند که کشته میشوند، بالاخره امام حسین علیه السلام در برابر دشمن تنها خواهد شد.
همه این را میدانستند، ولی چرا برای رفتن به میدان از یکدیگر پیشی میگرفتند؟ به چه دلیل؟ اینها تنها یک آرزو داشتند که شهادت امام حسین علیه السلام پنج دقیقه عقب بیفتد. یعنی با تمام وجود و زندگی خود پنج دقیقه از زندگی امام حسین علیه السلام را نجات میدادند، چرا؟ چون فکر میکردند شاید کشته شدن آنها در آن دلهای سیاه و بیرحم تأثیر گذارد و برخی از آنان از گمراهی دست بردارند و حسین پیروز میدان شود! آنها این گونه فکر میکردند، و یا به گونهای دیگر. در هر حال هر یک از آنان نقش خود را در این مسیر ایفا کرد.
وقتی ما به این صحنه، به این چراغ فروزانی که حسین در برابر امت خود در آن عصر و در همه عصرها برافروخت مینگریم، این حقیقت را درمییابیم که حق چه کوچک باشد و چه بزرگ، حق است و ستم چه کم باشد و چه زیاد، ستم است. راه کج و منحرف از ابتدا تا انتها در انحراف است و همه در یک امتداد هستند. حق کوچک بزرگ میشود و گسترش میِیابد و سیلی زدن به صورت یک یتیم به کشتن حسین علیه السلام میانجامد. گرفتن اندکی از مال حرام به آنجا میانجامد که ابن سعد برای گرفتن حکومت ری حاضر میشود حسین علیه السلام را بکشد. بیحرمتی به یک زن محترم با زبان یا نگاه به بیحرمتی به حریم اهل بیت و اسیر کردن زنان منجر میشود...