رخدادهای آخرالزمان از منظر قرآن
آخرالزمان و مجموعه حوادث آن از جمله مباحثی است که در آیات و روایات اسلامی بدان توجه شده و افزون بر تفسیر و حدیث، در حوزه کلام و مهدویتپژوهی اهمیت ویژهای دارد. در این نوشتار، نخست مفهوم آخرالزمان و تفاوت آن با اشراط الساعة بررسی شده و نگاه قرآن و دیگر ادیان به این مسئله مد نظر قرار گرفته است.
آنگاه مهمترین رخدادهای آخرالزمان بازکاوی شدهاند که عبارتند از: ظاهر شدن دود در آسمان، ظهور مهدى، خروج سفیانى، خروج دجّال، فرود آمدن عیسى از آسمان، خروج یأجوج و مأجوج، خروج دابة الارض و رجعت. این رخدادها در قرآن و نیز روایات فریقین مورد تأکید قرار گرفتهاند.
مفهوم آخرالزمان
به دوران پایانى عمر جهان که از یکسو پایانبخش دوران هستى است و از سوی دیگر آغازگر فروریختن جهان و شروع قیامت است، آخرالزمان گفته مىشود. این اصطلاح افزون بر آنکه در منابع اسلامى بهگونهای گسترده انعکاس یافته، در منابع و فرهنگ غیر اسلامى نیز راه یافته و امرى شناخته شده است.
در منابع اسلامى در کنار اصطلاح آخرالزمان از اصطلاح دیگرى به نام «اشراط الساعة = نشانههاى قیامت» نیز یاد شده است، اما تا کنون تحقیق جامعى براى بازشناخت عناصر مفهومى این دو اصطلاح و تفاوتهاى آنها انجام نگرفته است. از اینرو در بیشتر مباحث مربوط و نیز کتابهایى که به این مسئله پرداخته، درهمآمیختگى آشکارى به چشم مىخورد.
با کنکاشى گسترده و عمیق درمییابیم اصطلاح اشراط الساعة اعم از اصطلاح آخرالزمان بوده و میان آن دو تفاوتهایى از این دست وجود دارد:
۱. دامنه مفهومى در اصطلاح اشراط الساعة از دوران بعثت پیامبر اکرم آغاز مىشود و تا فروریختن نظام عالم شامل فروریختن آسمانها، زمین، کوهها و... استمرار مىیابد، در حالى که دامنه مفهومى آخرالزمان تنها به دورانى خاص، یعنى دوره پایانى هستى و پیش از فروریختن نظام عالم، محدود است.
۲. از آنجا که آخرالزمان، دورانى ملحق به دنیا محسوب مىگردد، مبانى تکلیف شامل
آگاهى، اراده و اختیار در این دوران سریان دارد. از اینرو مردم در این دوره براى انتخاب دین حق یعنى اسلام ـ که از سوى مهدى منتظر ابلاغ مىشود ـ کاملاً مختار خواهند بود و راه براى توبه و بازگشت کافران و فاسقان همچنان هموار است، مگر آنکه به تیغ قهر آن حضرت گرفتار شوند.
از طرفى به تصریح قرآن با آمدن قیامت و «طلوع خورشید از مغرب» به عنوان تحقق یکى از آیات الهى و آغاز از هم پاشیدن نظام دنیا دوران بازگشت به ایمان و عمل صالح پایان پذیرفته و صف مؤمنان از کافران به صورتى ناخواسته از هم متمایز مىشود. این امر نشان مىدهد اگر در بخشى از دامنه مفهومى اشراط الساعة، یعنى از دوران رسالت پیامبر تا دوران آخرالزمان، دامنه تکلیف استمرار دارد، در بخشى دیگر از آن، یعنى پس از دوران آخرالزمان تا ظهور قیامت، عرصه تکلیف رخت برمىبندد.
از طرف دیگر با تکیه بر این نکته مىتوان مصادیق رخدادهاى آخرالزمان را از اشراط الساعة متمایز ساخت. به این بیان که مصادیقى همچون ظهور مهدى، فرود آمدن عیسى، رجعت و ظاهر شدن دود در آسمان ناظر به رخدادهاى آخرالزمان خواهد بود، در حالى که حوادثى همچون طلوع خورشید از مغرب، شکافتن آسمان و... مربوط به اشراط الساعة است. بر این اساس، ثبات و ماندگارى نظام عالم و استمرار قانون تکلیف از اختصاصات آخرالزمان است، در حالى که با شروع آن دسته از نشانههاى قیامت (اشراط الساعة) که پس از آخرالزمان تحقق مىیابد، افزون بر آنکه دامنه تکلیف برچیده مىشود، نظام عالم فروخواهد ریخت؛ چنانکه آخرالزمان و رخدادهاى آن را تماماً باید به عنوان یکى از نشانههاى قیامت و اشراط الساعۀ ارزیابى کرد.
آخرالزمان در قرآن
در قرآن کریم از آخرالزمان به روشنی سخن به میان نیامده، اما در لابهلاى برخى از آیات به آن اشاره شده است. این آیات را به چند دسته مىتوان تقسیم کرد:
۱. از وقوع برخى از رخدادها خبر داده که از گذشته تا حال تحقق نیافته و از آنجا که در خود این آیات وقوع آنها با ظهور نشانههاى قیامت همراه است، مىتوان نتیجه گرفت که ظرف تحقق آنها آخر الزمان است، چنانکه از خروج یأجوج و مأجوج و خرابى سدّ ذوالقرنین خبر داده و این رخداد را نزدیک به قیامت دانسته است. همچنین نزول عیسی از آسمان را از نشانههاى قیامت برشمرده و رجعت گروهى از انسانها به عنوان رخدادى پیش از وقوع قیامت معرفى شده است.
۲. از میراثبرى زمین توسط صالحان و مستضعفان و حکومت آنان به عنوان سنت و اراده تخلفناپذیر الهى خبر داده شده است و از آنجا که میراثبر، اموال و امتیازات صاحبان پیشین را مالک مىشود، مىتوان دریافت چنین میراثبرىِ گستردهای که تمام زمین را دربر مىگیرد، پس از آخرین سلسله از حکمرانى و سلطه بر زمین توسط زمامداران ناشایسته در فرجام جهان، تحقق مىیابد؛ زیرا با فرض هر حکومتى پس از صالحان و مستضعفان، میراثبرى آنها مفهومى نخواهد داشت.
۳. چیره شدن اسلام بر همه ادیان و حاکمیت مطلق اسلام بر تمام جهان که در آیاتى از قرآن پیشبینى شده است امرى است که تاکنون تحقق نیافته و رخدادى نیست که به صورت طبیعى و بدون استفاده از دعوت علنى و همگانى مهدی و استفاده از قدرت اعجاز و قهر تحققپذیر باشد. از این رو باید پذیرفت این وعده الهى در دوران پایانى دنیا همزمان با ظهور مهدى انجام خواهد گرفت.
افزون بر قرآن، آخرالزمان و رخدادهاى آن به صورتى بس گسترده و با جزئیات بسیار در روایات فریقین انعکاس یافته و صاحبان جوامع روایى این روایات را در کتابهایى با عناوین الفتن و الملاحم یا الفتن و اشراط الساعة ذکر کردهاند.
فرجام جهان از نگاه ادیان آسمانى
قرآن اعلام داشته که میراثبرى زمین توسط صالحان در کتاب زبور نوشته شده، چنانکه در آیۀ وَإِن مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ به طور ضمنى از نزول عیسی سخن به میان آورده است. این امر نشانگر آن است که ادیان آسمانى پیشین کم و بیش از فرجام جهان و نشانههاى آن خبر دادهاند.
در تورات در داستان پیامبرانی چون عاموس، هوشع، اشعیا، میکا، ارمیا و... از روز خدا سخن به میان آمده که در آن پادشاهى از نسل داود ـ یعنى فرزند انسان ـ که روح خدا بر او قرار گرفته ظهور خواهد کرد و جهان را از عدل و خیر و برکت پر خواهد ساخت. همچنین در پیشگویىهاى حزقیان از هجوم جوج (یأجوج) و هلاکت آنها و تغییرات کیهانى مانند تاریکى خورشید و ستارگان خبر داده شده است و در نوشتههاى بینالنهرین از هجوم سپاه یأجوج و مأجوج و فتنه مسیحاى دروغین (دجّال) و ظهور منجىاى که پسر انسان، پسر خدا و انسان یاد شده، گزارش شده است.
در اناجیل مسیحیان از نزدیک بودن پایان دنیا، رجعت عیسى، ظهور مسیحیان دروغین، شایع شدن قحطسالى، وبا، زلزلههاى مرگبار، جنگها و بلاهاى سخت و نابود شدن سپاه یأجوج و مأجوج گفتوگو شده است.
عیسى در عبارتى چنین مىفرماید: «کمرهاى خود را بسته، چراغهاى خود را افروخته بدارید. مستعد باشید؛ زیرا در ساعتى که گمان نمىبرید پسر انسان مىآید... .» و اساساً گفته شده که محور و مرکز تعلیمات عیسى بشارت نجات و تحقق ملکوت خداست.
فرجام جهان از نگاه اسلام
از مجموعه آیات و روایات دربارۀ آخرالزمان چنین بهره میگیریم:
۱. همانگونه که جهان با آفرینش آدم به عنوان نخستین انسان، آغازى روشن دارد، در پایان نیز فرجامى مشخص و معین خواهد داشت و اول و آخر این کهنه کتاب، چنانکه برخى پنداشتهاند، نیفتاده است.
۲. جهان به سوى حاکمیت ظلم و کفر پیش مىرود و با وجود تلاش پیامبران، مردم از مسیر ترسیم شدة آنها منحرف مىشوند و در نظام اجتماعى، ستم و در روابط فردى، فسق و فجور حاکم خواهد شد.
۳. با این حال در پایان هستى، ظلم و کفر از جهان رخت برمىبندد و با چیره شدن اسلام بر تمام ادیان، صالحان مستضعف حاکمیت جهان را بر عهده خواهند گرفت.
۴. براى برچیده شدن ظلم و کفر و حاکمیت عدالت و اسلام، انسانى والا و بزرگ از سلسله امامان به نام مهدى ذخیره شده است.
۵. با بسته شدن پرونده جهان با حاکمیت دین و عدالت، جهانیان مهیاى ظهور رستاخیز و برچیده شدن نظام هستى مىشوند.
فلسفۀ فرجام هستى
مکاتب زمینى از ترسیم آینده جهان ناتوانند و هیچ پاسخ روشنى در این باره ارائه نمىکنند. در مقابل، ادیان آسمانى بهویژه اسلام بهطور شفاف به پایان هستى و فرجام نیک آن پرداختهاند. ادیان الهی، در کنار تعریفی روشن از خالق، هستی و انسان، تعریفی روشن از جهان، آغاز و انجام آن دارند. توان گزارشگری از آینده به منزلۀ اخبار از غیب، نشانهای از حقانیت ادیان آسمانى است. آیا دینى که از آبشخور وحى آسمانى بهره ندارد، مىتواند با قاطعیت اعلام کند روزى منجى عالم ظهور خواهد کرد؟
از سوی دیگر، همواره هر انسان مؤمن و آزاده از حاکم نبودن دین و عدالت بر پهنۀ گیتی رنج میبرد. این حاکمیت، گاه چنان تاریخ تلخی داشته که امید رهایی و نجات را در دل هر انسان میرانده و از اینرو، بسیاری با ناامیدی کامل کامل چشم از جهان فرو بستند. در مقابل، چراغ امید و آرزو در دل کسانى که با آموزههاى پیامبران آشنایند و از فرجام نیک جهان آگاهی یافتهاند، هماره روشن است. وجود چنین امیدى در دلها، موجب پویایى، حرکت و تلاش است. بدین سبب، انتظار ظهور منجى نهتنها باعث رخوت و سستى نمىشود، بلکه موجى از حرکت و جوشش را به دنبال مىآورد.
رخدادهاى آخرالزمان
به استناد آیات قرآن و روایاتى که در تفسیر و تبیین آنها وارد شده است، رخدادهاى آخرالزمان را مىتوان چنین برشمرد:
۱. ظاهر شدن دود در آسمان؛ ۲. ظهور مهدى؛ ۳. خروج سفیانى؛ ۴. خروج دجّال؛ ۵. فرود آمدن عیسى از آسمان؛ ۶. خروج یأجوج و مأجوج؛ ۷. خروج دابة الارض؛ ۸. رجعت.
در میان این رخدادها، ظاهر شدن دود در آسمان، تغییرى کیهانى بوده و سایر رخدادها مربوط به تحولات اجتماعى است.
۱. ظاهر شدن دود در آسمان
فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخَانٍ مُبِینٍ؛
پس در انتظار روزى باش که آسمان دودى نمایان برمىآورد.
براى این آیۀ شریفه دو شأن نزول ذکر شده است:
الف) از آنجا که مشرکان مکه بر کفر و لجاجت خود پافشارى کردند پیامبر آنها را نفرین کرد و از خداوند خواست آنان را به قحطسالى دوران یوسف مبتلا کند. در اثر نفرین پیامبر قحطسالى شدیدى به مشرکان منکر روى آورد، بهگونهاى که در اثر شدت گرسنگى، آسمان را بهسان دود مىدیدند.
بر اساس این شأن نزول، وعدة ظاهر شدن دود در آسمان، پیش از این در مکه رخ داده و دود نیز واقعى نبوده، بلکه آنان از شدت گرسنگى، آسمان را دود میدیدند.
ب) مفسران بزرگ بر آنند که این آیه، یکى از تغییرات کیهانى را نشانهای از آخرالزمان برشمرده که در زمان موعود تحقق خواهد یافت.
آنچه از ظاهر این آیه و آیات پسین به دست مىآید، شأن نزول دوم را تقویت مىکند؛ زیرا از ظاهر آیات درمییابیم:
۱. ظاهر کلمه «دخان» دود واقعى است و حمل آن بر تاریکى آسمان در اثر گرسنگى خلاف ظاهر است.
۲. توصیف دخان به مبین (آشکار) با برخورد انحصارى آن با گروهى از مشرکان مکه سازگار نیست.
۳. این دود تمام مردم را دربر مىگیرد (یغشی الناس). با چنین توصیفى نمىتوان پذیرفت تنها در منطقهاى محدود همچون مکه منتشر شده باشد. از آنجا که پس از استغاثه کافران این عذاب الهى از آنان برداشته مىشود، این رخداد مربوط به آخرالزمان خواهد بود که در آن باب توبه و بازگشت و رفع عذاب همچنان گشوده است.
در روایات فراوانى دود آسمان به عنوان یکى از نشانههاى قیامت که در آخرالزمان رخ مىدهد، معرفى شده و در توصیف آن چنین آمده است: دودى آشکار بهسان سر گوساله بریان شده از عدن برمىخیزد و چهل شبانهروز مشرق و مغرب جهان را چنان پر مىکند که زمین به خانهای میماند که در آن آتش افروخته باشند و همه شکافهاى آن پر از دود شود. این دود تمام ساکنان زمین را فرا مىگیرد، با این تفاوت که براى مؤمن موجب زکام مىشود، اما کافر را مست و بیهوش کرده از بینى و گوش او خارج مىگردد.
۲. ظهور مهدى
آیاتى که به ظهور مهدى به صورتى آشکار یا به اشاره دلالت دارند، شش دستهاند:
الف) آیاتى که بر طغیان و سرکشى گروهى از مردم به رهبرى سلسلهجنبانان کفر و فسق همچون لشکر سفیانى و دجّال دلالت دارند و به استناد روایات در دوران ظهور مهدى به دست ایشان یا عیسی هلاک خواهند شد.
ب) آیاتى که به نزول عیسى از آسمان اشاره دارند و به استناد روایات، این نزول همزمان با ظهور مهدى و برای حمایت از ایشان انجام مىگیرد.
ج) آیاتى که بر خروج دابة الارض از زمین و بازگشت گروهى از صالحان و فاسقان دلالت دارد (رجعت) و بر اساس روایات، این ماجرا در دوران ظهور مهدى رخ مىدهد.
د) آیاتى که از وعده و سنّت الهىِ پیروزى صالحان و مستضعفان بر مستکبران، و حکومت صالحان بر سراسر زمین خبر داده و بر اساس روایات، به ظهور و حکومت مهدى اشاره میکنند.
ه) آیاتى که از چیره شدن فراگیر اسلام بر جهان و نابودى همه ادیان دیگر سخن به میان آوردهاند و تحقق چنین مسئلهای در دوران مهدى است.
و) آیاتى که به خروج حضرت مهدى و گرد آمدن یاران ایشان پرداختهاند.
از آنجا که سه دسته نخست آیات بهطور جداگانه در این نوشتار بررسى شدهاند، به بررسى دیگر آیات مىپردازیم:
وعده الهیِ حکومت صالحان
از دو آیۀ إِنَّ الْأَرْضَ لِلّهِ یُورِثُهَا مَنْ یَشَاءُ و وَلَقَدْ کَتَبْنَا فِی الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ درمییابیم:
الف) میراثبرى زمین توسط صالحان، وعدۀ حتمى الهى است.
ب) این وعده افزون بر قرآن ـ که در آیه فوق از قرآن با عنوان ذکر یاد شده است ـ در برخى دیگر از کتابهاى آسمانى پیشین همچون زبور داود نیز گزارش شده که بیانگر فراگیر بودن انتظار منجى و نجات و پیروزى صالحان در میان ادیان آسمانى است.
ج) تأکید بر واژه «ارض» نشانگر وسعت و فراگیر بودن دامنه وعده الهى است که تمام زمین را دربر مىگیرد.
ه ) به کار بردن واژه «ارث» نشان میدهد پیش از آنها حکومت جهانى به دست انسانهاى ناشایست و غیرصالح اداره مىشود که با فرارسیدن وعدۀ الهى، این حکومت از دست آنها خارج و به عنوان میراث به دست صالحان مىرسد.
با توجه به اینکه قرآن انسانهایى که از هر نظر روان خود را پالایش کرده و گوهر جان آنها خدایى شده است صالح مینامد، مىتوان نتیجه گرفت انسانى بس شایسته رهبرى صالحان وارث زمین را بر عهده خواهد گرفت. به بیان روشنتر، از این آیات افزون بر آنکه درمییابیم زمامداران عصر مهدى انسانهایى صالح و شایستهاند، مىتوان گفت شخص مهدى به عنوان رهبر و پیشوا در اوج نزاهت و صالح بودن قرار دارد.
بنابر آنچه گفته شد، تطبیق این آیات بر حکومت مهدى در روایات کاملاً منطقى به نظر مىرسد.
در آیۀ وَنُرِیدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ از اراده تخلفناپذیر الهى برای پیروزى مستضعفان و پیشوایى آنها سخن به میان آمده که در روایات به حکومت مهدى تطبیق شده است. این آیه در لابهلاى آیاتى قرار دارد که در آنها تفصیل ماجراى ستم فرعون و استضعاف بنىاسرائیل و نجات آنها به دست موسى بیان شده است و با وجود آنکه ظاهر آیه از اراده الهى برای نجات بنىاسرائیل مستضعف از دست فرعون و حکومت وى خبر داده، اما ارادهای فراگیر که روزى همه مستضعفان جهان را دربر مىگیرد، از مفهوم آیه برداشت شده است.
شباهتهایى که بین داستان موسى و بنىاسرائیل با داستان مهدى و مستضعفان آخرالزمان وجود دارد، صحت و ظرافت این برداشت فراگیر را تأیید مىکند. این شباهتها بدینقرارند:
۱. بهسان دوران موسى، پیش از ظهور مهدى فراعنه و حکمرانان جبّار و ستمگرى حکومت خواهند داشت و چنانکه در روایات متواترى آمده است، جهان در اثر ستمگرى آنها پر از ظلم و بیداد خواهد شد.
۲. چنانکه بنىاسرائیل با وجود همه ستمهاى بسیار حکومت فرعون، به آمدن انسانى منجى به نام موسى امید داشتند، مؤمنان و مستضعفان هماره به آمدن منجى عالم، یعنى مهدى آرزومندند و آمدن او را انتظار مىبرند.
۳. همانگونه که سنت و اراده تخلفناپذیر خداوند مبنى بر حکومت مستضعفان در ماجراى بنىاسرائیل به دست شخصى به نام موسى تبلور یافت، این سنت در آخرالزمان به دست انسانى به نام مهدى تحقق خواهد یافت.
۴. همانگونه که خداوند موسى را در دل خانه دشمن و به صورت ناشناس حفظ و حراست نمود، مهدى را نیز با وجود زندگى بین دشمنان به صورت ناشناس حفظ و نگاهبانى مىکند.
۵. همانگونه که در فرجام ماجراى بنىاسرائیل، فرعون و حکومت او نابود شد و حکومت الهى به دست موسى شکل گرفت، همه مؤمنان مستضعف به دست مهدى از زیر یوغ ستمگران و کافران نجات یافته و حکومت الهى توسط آن امام تشکیل خواهد شد.
تنها تفاوت این دو ماجرا سطح و گستره آنهاست. گستره پیام و نجاتبخشى موسى منحصر به بنىاسرائیل و بخشى از زمین بوده است اما پیام، نجات بخشى و حکومت مهدى تمام جهانیان در گستره زمین را دربر خواهد گرفت.
حاکمیت اسلام در سراسر گیتی
از ظاهر آیۀ هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَى الدِّینِ کُلِّهِ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ درمییابیم هدف نهایى رسالت پیامبر اسلام چیره شدن اسلام به عنوان دین حق بر تمام ادیان جهان است، گرچه مشرکان در برابر تحقق این هدف ایستادگى خواهند کرد. پیداست این هدف تا کنون تحقق نیافته و اسلام تنها در بخشى از جهان گسترده شده است. در روایات اهلبیت زمان تحقق این هدف، ظهور مهدی اعلام شده است.
امام صادق در پاسخ ابوبصیر فرمود: «سوگند به خدا، هنوز تفسیر این آیه تحقق نیافته است و وقتى با اراده خداوند، قائم قیام نماید، کافران و مشرکان از قیام و ظهور وى ناراضى و نگران خواهند بود.»
حضرت امیر نیز فرمود: «خداوند مصداق این آیه را آشکار نساخته است. سوگند به کسى که جانم به دست اوست، هیچ آبادى نمىماند، مگر آنکه هر صبح و شام در آن شهادت به وحدانیت خدا و رسالت محمد دهند.»
امام باقر زمان تحقق تفسیر آیۀ وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لاَتَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ کُلُّهُ لِلّهِ را زمان ظهور مهدى دانسته که اثرى از شرک در زمین باقى نخواهد ماند و امام کاظم در تفسیر آیۀ وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ طَوْعاً وَکَرْهاً وَإِلَیْهِ یُرْجَعُونَ، فرمود:
این آیه در شأن قائم نازل شده، که هنگام ظهور، اسلام را بر یهودیان، مسیحیان، ستارهپرستان، بىدینان، مرتدان و کافران در شرق و غرب جهان عرضه مینماید. هر کس از روى تمایل اسلام را بپذیرد او را به نماز و زکات و انجام دستوراتى که بر هر مسلمان واجب است، مکلف مىسازد و هر کس تن به پذیرش اسلام ندهد گردنش را مىزند، بهطورى که در سراسر جهان جز موحّد و یکتاپرست باقى نمىماند.
ظهور مهدی و گردآمدن یاران او
در برخى روایات، آیۀ: سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الْآفَاقِ وَفِی أَنفُسِهِمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ بر
خروج امام زمان به تأویل برده شده و نیز در برخی دیگر از روایات، آیه خَاشِعَةً أَبْصَارُهُمْ تَرْهَقُهُمْ ذِلَّةٌ وَقَدْ کَانُوا یُدْعَوْنَ بر قیام مهدی تطبیق شده است. بندگانى که یهود طغیانگر را «پس از طغیان دوم گوشمالى خواهند داد» مهدى و یارانش خواهند بود و آیه أَیْنَ مَا تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعاً بر گرد آمدن یاران مهدى تفسیر شده است. علامه طبرسى مىگوید: در روایات اهلبیت آمده که مراد از آنها یاران مهدى در آخرالزمان است.
به استناد برخى روایات، این امر زمانى روی میدهد که آن حضرت وارد مسجدالحرام شده و پشت به حجرالاسود با صداى بلند خود را معرفى کرده و یاران خود را به یارى مىطلبد. صداى ایشان چنان طنینانداز مىشود که تمام ساکنان زمین از ظهورش مطلع مىگردند.
از مجموع آیات مورد اشاره، نکات زیر به دست میآیند:
۱. ظهور مهدى بهسان ظهور موسی از وعدههاى حتمى و سنتهاى تخلفناپذیر الهى است که زمانى تحقق خواهد یافت. روایاتى همچون «لَوْ لَمْ یَبْقَ مِنَ الدُّنْیَا إِلَّا یَوْمٌ واحدٌ لَبَعَثَ اللَّهُ فِیهِ رَجُلًا مِنْ أَهْلِ بَیْتِی یَمْلَؤُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْرا» ناظر به همین وعده حتمى الهى است.
۲. از مضامینى همچون میراثبرى و نیز علایمى دیگر درمییابیم ظهور مهدى در آخرالزمان و پیش از پایان یافتن دنیا انجام مىگیرد.
۳. ظهور مهدى در شرایطى است که در دنیا ادیانى بهجز اسلام حاکم است و با ظهور ایشان اسلام بر سرتاسر گیتى حاکم خواهد شد.
۴. مهدی در شرایطى ظهور میکند که ظلم، فسق و فجور جهان را فراگرفته است و حکومت ایشان پایانبخش ستمها خواهد بود.
۵. قیام مهدى با حوادثى همچون خروج دجّال و سفیانى و برخى تغییرات کیهانى همراه است.
۶. در دوران حکومت مهدى ماجراى رجعت رخ خواهد داد.
۷. با توجه به اینکه در برخی آیات، پس از یادکرد علایم ظهور و حکومت ایشان از نشانههاى ظهور قیامت همچون دمیدن در صور سخن به میان آمده، مىتوان نتیجه گرفت که پایان حکومت و دوران ایشان آغازگر ظهور رستاخیز خواهد بود.
۳. خروج سفیانى
وَلَوْ تَرَى إِذْ فَزِعُوا فَلاَ فَوْتَ وَأُخِذُوا مِن مَکَانٍ قَرِیبٍ.
در شأن نزول این آیه از چهار گروه نام برده شده است:
الف) مشرکانی که در مقابل دعوت پیامبر به لجاجت پرداخته و عذاب الهى در دنیا بر آنها فرود آمده است.
ب) آن دسته از مشرکان که در جنگ بدر به صفآرایى در مقابل مسلمانان پرداختند و در همین جنگ کشته شدند.
ج) مشرکانى که پس از دمیدن در صور از گور خارج شده و با دیدن نشانههاى قیامت و عذاب الهى دچار وحشت شدید مىشوند و با وجود ابراز ایمان، سودى به حالشان نمىبخشد.
د) لشکریان سفیانى که در آخرالزمان خروج مىکنند و وقتى به سرزمین بیدا مىرسند به فرمان الهى در زمین فرو مىروند و تنها یک یا دو نفر از آنان باقى مىماند.
آنچه در ادامه این آیه آمده، دو دیدگاه نخست را مردود مىسازد؛ زیرا آنان با دیدن عذاب الهى مىگویند: ما ایمان مىآوریم، اما این ابراز ایمان سودى به حال آنان نمىبخشد. بدیهى است مشرکان، چه در جنگ بدر و چه در شرایط دیگر، هرگاه به راستى ایمان مىآوردند از آنها پذیرفته مىشد و برایشان سودبخش بود. از سوی دیگر، تاریخ نشان نمىدهد مشرکان در جنگ بدر یا شرایط دیگر با دیدن عذاب الهى اظهار ایمان نموده باشند. بنابراین، یکى از دو تفسیر سوم و چهارم یا هر دوى آنها صحیح است.
علامه طباطبایى این آیه را بر اساس دیدگاه سوم تفسیر کرده و در برخورد با روایات خروج سفیانى بر این باور است که آیه بر اساس قاعده جری و تطبیق بر ماجراى سفیانى حمل شده است. دیدگاه علامه از آنرو که بین ظاهر آیه که ناظر به قیامت است و روایات فراوانى که آیه را به ماجراى خروج سفیانى حمل کردهاند جمع کرده است، صائب به نظر مىرسد.
گذشته از آیه مذکور، آیات دیگرى در روایات اهلبیت بر خروج سفیانى تطبیق شده که عبارتند از:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ آمِنُوا بِمَا نَزَّلْنَا مُصَدِّقاً لِمَا مَعَکُم مِن قَبْلِ أَن نَطْمِسَ وُجُوهاً فَنَرُدَّهَا عَلَى أَدْبَارِهَا؛
اى کسانى که به شما کتاب داده شده است، به آنچه فرو فرستادیم و تصدیقکنندة همان چیزى است که با شماست ایمان بیاورید، پیش از آنکه چهرههایى را محو کنیم و در نتیجه آنها را به قهقرا بازگردانیم.
امام باقر اشاره این آیه را به نابودی لشکر سفیانی میداند.
قُلْ هُوَ الْقَادِرُ عَلَى أَن یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذَاباً مِن فَوْقِکُمْ أَوْ مِن تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ؛
بگو: او تواناست که از بالای سرتان یا از زیر پاهایتان عذابی بر شما بفرستد.
در روایات، عذابى که از زیر پاها فرود مىآید، به فرو رفتن در زمین تفسیر شده است و از آنجا که این عذاب در کنار خروج دجّال آمده است، به نظر مىرسد مقصود فرو رفتن سپاه سفیانى در منطقه بیداست.
در روایات بسیارى خروج سفیانى از نشانههاى حتمى اعلام شده که پیش از ظهور قیامت در آخرالزمان تحقق خواهد یافت. محل خروج او سرزمینی خشک و زمان خروج او از آغاز تا انجام، پانزده ماه خواهد بود.
او مردى از تبار ابوسفیان و بسیار سنگدل است که در طول جنگهاى خود جنایات زیادى مرتکب شده و خون هزاران بىگناه را بر زمین مىریزد. او دو لشکر را گسیل مىدارد؛ یکى از آنها شهرهاى بابل، دمشق و کوفه را پس از شکست دادن مردمى که براى دفاع از دیار خود قیام مىکنند، به تصرف خود درمىآورد.
لشکر دوم سفیانى در تعقیب مهدى به سمت مدینه حرکت مىکند، اما آن حضرت به همراه اندکیاران خود پیش از رسیدن لشکر سفیانى از مدینه خارج میشوند و در مکه پناه مىگیرند. لشکریان پس از اشغال به مدت سه شبانهروز به کشتار و غارت در مدینه مىپردازند. آنگاه به دنبال مهدى روانه مکه مىشوند و وقتى به سرزمین بیدا در بیرون مکه مىرسند، به فرمان الهى و با کوبیدن زمین با پاى جبرئیل، در آن سرزمین فرو مىروند و تنها یک، دو یا سه نفر به صورت سگ و غیرطبیعى زنده مىمانند تا به سفیانى خبر دهند بر سر یاران آنها چه آمده است.
با آمدن لشکر یمانى از خراسان و سید حسنى از دیلم و ملحق شدن آنها به سپاه امام مهدى آن حضرت به سوى لشکر سفیانى حرکت مىکند و سفیانى در جنگى با سپاه آن حضرت در کنار کوفه به دست امام کشته میشود و سپاه او در هم مىشکند.
۴. خروج دجّال
یکى از شأن نزولهاى گفته شده دربارة آیة إِنَّ الَّذِینَ یُجَادِلُونَ فِی آیَاتِ اللَّهِ بِغَیْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ نزول آن درباره یهودیان است که گفتند: صاحب ما مسیح بن داود یعنى دجّال در آخرالزمان بیرون میآید و سلطنت او در خشکى و دریا گسترش مىیابد و ما بر عرب چیره خواهیم شد. خداوند در پاسخ فرمود: آنها به این آرزو نخواهند رسید. همچنین علامه طبرسى در ذیل آیة یَوْمَ یَأْتِی بَعْضُ آیَاتِ رَبِّکَ روایتى از پیامبر اکرم نقل مىکند که در آن، خروج دجال یکى از این نشانهها معرفى شده است. همچنین در ذیل آیة یَا عِیسَى إِنِّی مُتَوَفِّیکَ هنگامی که از نزول عیسى سخن به میان مىآید، روایاتى عرضه مىشوند که در آنها از کشته شدن دجّال به دست عیسى خبر داده شده است.
و نیز در تفسیر آیة لَخَلْقُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ أَکْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ گفته شده آفرینش آسمان و زمین از آفرینش دجّال بزرگتر است؛ زیرا دجال در میان نسل آدمى از همه عظیمتر بوده است.
دجّال نام شخصیتى فتنهجوست که در آخرالزمان خروج مىکند و خسارتهاى جبرانناپذیرى به بسیارى از مردم جهان وارد مىسازد.
از فتنه او در روایات، به عنوان بزرگترین فتنه در تاریخ بشر یاد شده و نام او افزون بر منابع اسلامى در بسیارى از منابع ادیان و ملل آمده است. او را به سبب گردش در زمین یا فریبکارى دجال گفتهاند. نام دیگرش مسیح است که در وجه تسمیة آن گفتهاند: یک چشم او (چشم راست) ممسوح، یعنى نابیناست. یا آنکه چون به دروغ خود را مسیح معرفى مىکند؛ یا آنکه بهجز مکه و مدینه، به همه مناطق زمین پا مىگذارد.
او پس از پیروزى مهدی بر سفیانى، از سجستان خروج مىکند یاران او یهودیان، مغول، تبهکاران و بیشتر زنان بدکاره هستند. او نخست ادعاى پیامبرى و سپس دعوى خدایى مىکند و به هر منطقهای که مىرسد با زور شمشیر یا با سحر و جادو مردم را وادار به اطاعت از خود مىکند. در جادوگرى چنان چیرهدست است که با اشارة او آسمان مىبارد، زمین گیاه مىرویاند و حیوانات بیش از حدّ متعارف فربه مىشوند. شیاطین جنّ را به صورت بستگان مردة شخصى ظاهر مىسازد و از او براى حقانیت خدایى خود گواهى مىگیرد، هرچند در برخى موارد فریب مردم، با ناکامى روبهرو مىگردد. لشکر بزرگ دجّال پس از کشتار و غارت در مناطق مختلف، راهى فلسطین مىشود.
بر اساس برخى روایات، مهدى پس از نابودى سفیانى براى نابود کردن یهود پیش از دجّال وارد فلسطین مىشود. بنابر روایات بسیار، زمانى دجّال پا به فلسطین و بیتالمقدس مىگذارد که مسلمانان به همراه امامى صالح، یعنى مهدى مهیّاى نماز مىشوند. در همین هنگام عیسی از آسمان نزول مىکند و پس از اقامة نماز به امامت مهدی درِ مسجد به درخواست عیسی گشوده مىشود. ناگهان چشم عیسی به سپاه هفتاد هزار نفری یهود به رهبرى دجّال مىافتد. دجّال با دیدن عیسی بهسان نمک در آب مىگدازد و عیسى خود را به او رسانده و با ضربتى هلاکش مىسازد. با قتل دجّال لشکر او در هم مىشکند و سنگ، درخت و خار به سخن آمده، با معرفى کافران زمینة قتل آنها را به دست مسلمانان فراهم مىآورند.
۵. نزول عیسی از آسمان
در آیاتى چند، با کمک روایات به نزول عیسی در آخرالزمان اشاره شده است:
الف) إِذْ قَالَ اللّهُ یَا عِیسَى إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَرَافِعُکَ إِلَیَّ وَمُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَجَاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَةِ...؛ «[یاد کن] هنگامى را که خدا گفت: اى عیسى، من تو را برگرفته و به سوى خویش بالا مىبرم، و تو را از [آلایش] کسانى که کفر ورزیدهاند پاک مىگردانم، و تا روز رستاخیز، کسانى را که از تو پیروى کردهاند، فوق کسانى که کافر شدهاند قرار خواهم داد... .»
طبرى در ذیل این آیه، روایات بسیارى را درباره نزول عیسی از آسمان آورده و مىگوید: بنابر روایات متواتر از پیامبر اکرم عیسى بن مریم در آخرالزمان از آسمان به زمین آمده و دجال را خواهد کشت.
گذشته از روایات از ظاهر آیه فوق به دو نکته پی میبریم:
۱. بالا بردن عیسی به آسمان در جریان هجوم یهودیان براى کشتن او با توجه به اینکه آسمان جاى انسانها نیست، نشانگر گذرا بودن این درنگ است و مىتوان از آن دریافت که خداوند عیسی را براى روزى خاص ذخیره کرده است.
۲. از این آیه که در آن واژه «توفى» به کار رفته و نیز آیۀ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ... بَل رَفَعَهُ اللّهُ إِلَیْهِ به کمک روایات درمییابیم عیسی در آسمان زندگی میکند و با توجه به فراگیر بودن مرگ و اینکه زمین بستر مرگ است، مىتوان نتیجه گرفت که سرانجام روزى عیسی به زمین فرود آمده و در آن قبض روح خواهد شد.
ب) وَإِن مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ إِلَّا لَیُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ؛ «و از اهلِ کتاب، کسى نیست مگر آنکه پیش از مرگ خود حتماً به او ایمان مىآورد.»
در تفسیر این آیه، سه وجه گفته شده است:
۱. هر دو ضمیر «به» و «موته» به عیسی برمىگردد و معناى آیه چنین است: هیچیک از یهود و نصارا باقى نمىماند، مگر آنکه پیش از مرگ عیسی به او ایمان خواهد آورد و این رخداد به هنگام فرود عیسی از آسمان در آخرالزمان تحقق مىیابد.
۲. ضمیر «به» به عیسى و ضمیر «موته» به اهل کتاب بازمىگردد و معناى آیه چنین است: هیچ یهودى یا نصرانى نیست، مگر آنکه پیش از مرگ به عیسی ایمان مىآورد، هرچند ایمان او در این حالت سودى به حالش نمىبخشد.
۳. ضمیر «به» به پیامبر اسلام و ضمیر «موته» به اهل کتاب برمىگردد، و معناى آیه این است: هیچ یهودى یا نصرانى نیست، مگر آنکه پیش از مرگ خود به پیامبر اسلام ایمان مىآورد.
بسیارى از مفسران تفسیر نخست را پذیرفتهاند و روایتى از امام باقر این تفسیر را تأیید مىکند.
ظاهر آیات پیشین که به روشنى درباره عیسی و نفى کشتن اوست، تفسیر سوم را تضعیف میکند؛ زیرا مخالف میثاق آیات است، و ضعف تفسیر دوم در آن است که اوّلاً به استناد چه قرینهاى اهل کتاب در هنگام مرگ به عیسی ایمان مىآورند؟ ثانیاً، ایمانى که سودى نبخشد چه اثرى دارد که قرآن از آن به عنوان دلیلى بر حقانیت رسالت عیسی یاد مىکند؟
بر اساس تفسیر دوم، عیسی روزى به زمین باز خواهد گشت و یهود و نصارا بدون استثنا درخواهند یافت قضاوتهاى نادرستى که درباره عیسی داشتند از جمله پسر خدا بودن، شرکت در الوهیت، به صلیب کشیده شدن و سرانجام قتل عیسی باطل بوده و به او چنانکه شایستهاش است ایمان مىآورند. همچنین آیه شریفه از مرگ نهایى عیسی به طور ضمنى خبر داده است. روایات توضیح مىدهند که این رخداد در آخرالزمان و در دوران ظهور مهدی اتفاق مىافتد.
ج) وَإِنَّهُ لَعِلْمٌ لِلسَّاعَةِ فَلاَ تَمْتَرُنَّ بِهَا؛ «و همانا آن، نشانهاى براى [فهم] رستاخیز است، پس زنهار در آن تردید مکن.»
این آیه پس از آیاتى قرار دارد که از عیسى بن مریم به عنوان مَثَل بنىاسرائیل یاد شده است. از اینرو همه مفسران ضمیر «انه» را به عیسی برگردانده و آیه را چنین معنا کردهاند: «همانا آن (عیسى) نشانهای براى رستاخیر است. پس در آن تردید نکن.»
برخى مفسران به استناد قرائت غیر مشهور آیه گفتهاند: مقصود از واژه «علم» نشانه است؛ یعنى نزول عیسی نشانة ظهور قیامت است.
از این آیه نیز درمییابیم عیسی روزى از آسمان فرود مىآید و چون فرود او در فرجام جهان رخ میدهد، نشانه ظهور و بروز قیامت خواهد بود.
نزول عیسی در روایات
به استناد روایات بسیار، عیسی در حالى که دو ابر رنگى او را دربر گرفتهاند و هفتاد هزار فرشته همراهىاش مىکنند و دست خود را بر بالهاى دو فرشته گذاشته، نزدیک مناره شرقى دمشق فرود مىآید. عرق از پیشانى او مىریزد و در دستش حربهاى است. بوى بدنش چنان است که به مشام هر کافرى برسد مىمیرد. هنگامى که وارد بیتالمقدس مىشود مردم به امامت مهدی مهیاى خواندن نماز صبح یا عصرند.
مهدی از عیسی مىخواهد تا امامت کند اما عیسی مىگوید: «کسى بر شما اهلبیت پیشى نمىگیرد؛ من وزیر برانگخته شدهام نه امیر.» پس از اقامه نماز به امامت مهدی ، عیسی دجال را مىکشد، آنگاه به فرمان او خوکها را مىکشند، صلیبها را مىشکنند، همه کلیساها و کنیسهها ویران شده و تمام نصارا و یهود به جز مؤمنان واقعى به قتل مىرسند. عیسی اسلام را به عنوان دین حق اعلام مىکند و مردم را به تبعیت از مهدى فرامىخواند.
برخى بر این نکته پاى فشردهاند که روایات نزول عیسی متواتر و اجماعى و نزول او از ضروریات دین است.
فلسفه نزول عیسی در آخرالزمان و در دوران مهدی
برخى براى نزول عیسى حکمتهاى زیر را برشمردهاند:
۱. براى رد ادعاى یهود دربارة کشتن عیسى؛
۲. دعاى عیسی براى درک فضیلت امت محمد؛
۳. براى کشتن دجّال؛
۴. براى تکذیب مسیحیان در اعتقادات باطل نسبت به عیسی.
گذشته از گونههای یادشده که تا حدودى اصل فلسفه نزول عیسى را تبیین مىکند، در بیان فلسفه نزول و همراهى عیسى با مهدى مىتوان افزود که عیسى آخرین سلسله از پیامبران بنىاسرائیل است که پیش از پیامبر اسلام ظهور کرده و نسب او از مادر به اسحاق و ابراهیم میرسد و در آنسو، پیامبر اسلام آخرین پیامبر آسمانى است که پس از عیسى برانگیخته شده و نسب او از پدر به اسماعیل و ابراهیم میرسد. شریعت ابراهیم که همان اسلام است به وسیله پیامبران بنىاسرائیل، بهویژه عیسى و حواریون به غرب عالم کشیده شد و چنانکه امروزه شاهد هستیم، مسیحیان جمعیت انبوهى از غرب جهان را دربر میگیرند و این شریعت از طریق پیامبر اسلام به طرف شرق جهان گسترش یافت.
پیروان هر یک از دو دین اسلام و مسیحیت همپاى یکدیگر تا به امروز بیش از یک و نیم میلیارد نفر را به خود اختصاص داده و جغرافیاى جهان را تقسیم کردهاند. این دو دین با وجود جدایى ظاهرى از جهات مختلفى در مبانى و شریعت به یکدیگر نزدیکند، چنانکه قرآن مسیحیان را نزدیکترین امتها به مسلمانان دانسته و آنها را به سبب تحت تأثیر قرار گرفتن در برابر آیات الهى ستوده است. از اینرو، این دو دین الهى به مانند دو رشتهای هستند که با وجود وحدت خاستگاه آنها (آیین ابراهیم) در اثر دخالت شیاطین و به انحراف کشیدن مسیحیت از جاده حقیقت، از یکدیگر فاصله گرفتهاند.
عیسى در آخرالزمان فرود مىآید تا انتهاى این رشته را به دست مهدی که پرچمدار و وارث اسلام است بسپارد و با دعوت مسیحیان به پیروى از او و پذیرش اسلام این دو رشته را به هم مرتبط سازد. بدین سبب است که او در حضور مردم، مهدى را براى امامت جماعت پیش مىدارد و به او اقتدا مىکند.
در حقیقت عیسى نجات بخش نصارا است؛ زیرا با رأفتى که دارد و با عشقى که مسیحیان راستین نسبت به او دارند، پیش از هلاکت آنان پا به عرصه زمین مىگذارد تا دلهاى بىآلایش و حقیقتجو را به سوى دین حق فراخواند و مانع هلاکت ابدى آنها شود.
از سویى همراهى عیسى با مهدى براى پیشبرد اهداف آن حضرت نیز مؤثرتر است؛ زیرا مسیحیان با شناختن عیسى بر اساس توصیف او در کتابهاى دینى، به سخنانش آسانتر از سخنان و دعوت مهدى تن خواهند داد و بدون آنکه کار دعوت به اسلام به قهر انجامد، بسیارى از سر میل و خواست قلبى ایمان خواهند آورد.
۶. خروج یأجوج و مأجوج
در آیات زیر از خروج اقوام وحشى به نام یأجوج و مأجوج در آخرالزمان سخن به میان آمده است:
وَتَرَکْنَا بَعْضَهُمْ یَوْمَئِذٍ یَمُوجُ فِی بَعْضٍ وَنُفِخَ فِی الصُّورِ؛
و در آن روز آنان را رها مىکنیم تا موجآسا برخى با برخى درآمیزند و در صور دمیده مىشود.
حَتَّى إِذَا فُتِحَتْ یَأْجُوجُ وَمَأْجُوجُ وَهُم مِن کُلِّ حَدَبٍ یَنسِلُونَ؛
تا وقتى که یأجوج و مأجوج [راهشان] گشوده شود و آنها از هر پشتهای بتازند.
یأجوج و مأجوج اقوامى وحشى و غارتگر بودند که ذوالقرنین بنا به درخواست اقوامى بدوى که از هجوم پى در پى یأجوج و مأجوج در امان نبوده و از ذوالقرنین یارى خواستند، میان دو کوه سدّى بزرگ و بسیار محکم ساخت و از این راه مانع هجوم و غارتگرى این اقوام وحشى شد؛ زیرا آنها نه مىتوانستند از آن سد بالا بروند و نه آن را سوراخ نمایند. آنگاه پیشبینى کرد که با نزدیک شدن قیامت، این سد خراب شده و یأجوج و مأجوج از هر سو براى قتل و غارت سرازیر خواهند شد.
درباره اینکه مراد از یأجوج و مأجوج چه اقوامى است و در کجا ساکنند و به کدام سرزمین هجوم مىآوردند و سدّ ذوالقرنین در کجا ساخته شد، تا کنون دیدگاههاى مختلفى ارائه شده است.
علامه طباطبایی پس از مباحثى مبسوط چنین نتیجه مىگیرد که یأجوج و مأجوج اقوام مغول هستند.
بسیارى نیز این اقوام را از اقوام ترک منسوب به ترک بن یافث بن نوح و ساکنان مغولستان، ترکستان، سیبرى و... دانستهاند.
توصیفى که از وحشى بودن و غارتگرى یأجوج و مأجوج در قرآن آمده است بر اساس شواهد تاریخى به قوم مغول بسیار نزدیک است؛ چنانکه ماجراى غارتگرى آنان در سدة ششم که به چپاول کشورهاى گوناگون از جمله ایران انجامید و خون هزاران انسان بىگناه وحشیانه بر زمین ریخته شد نیز گواه این مدّعاست.
در برخی روایات چهرههاى آنها «مجان مطرقه»، یعنى سپرهاى چکشخورده، چشمهاى آنها کوچک و صورتهایشان کشیده ترسیم شده است.
در نهجالبلاغه از طغیان و سرکشى اقوامى با همین ویژگىها خبر داده شده که در دیدگاه شارحان به حملة گسترده مغول تفسیر شده است. البته در توصیف این اقوام و بزرگى اندام آنها مطالب خرافهاى نیز وارد شده که از نظر برخى حدیثشناسان مردود اعلام شده است.
بر اساس روایات، سپاه یأجوج و مأجوج چنان بزرگ و گسترده است که بخش زیادى از زمین را دربر مىگیرد و وقتى به دجله و فرات و دریاچه طبرستان مىرسند همه آب آنها را مصرف مىکنند و سر راه خود تمام آذوقه مردم را به یغما میبرند.
مردم از ترس آنان به خانههاى خود پناه مىبرند، اما آنها به هر منطقهای که مىرسند به کشتار و غارت مىپردازند و چنان از خلایق مىکشند که مىگویند: ما تمام اهل زمین را کشتهایم، حال نوبت آسمانیان است. آنگاه تیرى به سوى آسمان رها مىکنند و آن تیر آغشته به خون بازمىگردد و آنان گمان مىکنند که به مقصود خود نایل شدهاند، تا آنکه به منطقه فلسطین مىرسند. در این هنگام عیسی به همراه مسلمانان بالاى کوه سینا پناه گرفتهاند. عیسی براى نابودى آنان دست به دعا برمىدارد و خداوند به کرمهایى فرمان مىدهد که وارد بینى آنها شده و گردنهایشان را بخورند. صبحهنگام همه آنها مىمیرند و بوى تعفن اجسادشان تمام زمین را فرامىگیرد. پرندگان از آسمان فرود مىآیند و با منقارهاى خود آنان را به دریا مىافکنند و بارانى سیلآسا زمین را از لاشة آنها شستوشو مىدهد. بدین ترتیب ماجراى طغیان یأجوج و مأجوج با نابودى آنها پایان مىپذیرد.
۷. خروج دابة الارض
وَإِذَا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنَا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کَانُوا بِآیَاتِنَا لاَ یُوقِنُونَ.
بیشتر مفسران پذیرفتهاند خروج دابةالارض از نشانههاى آخرالزمان بوده و پیش از قیامت رخ میدهد.
این امر به دو دلیل است:
۱. آیه با قرائنى همراه است که این مدعا را ثابت مىکند:
الف) خارج ساختن دابه از زمین ناظر به زمانى است که هنوز زمین بر جاى خود بوده و نظام جهان به هم نریخته است.
ب) ضمیر «لهم» به استناد آیه پیشین به کافرانی لجوج بازمىگردد که با وجود همه کوششهاى پیامبر به سبب تاریکى دل و کورى باطن از هدایت محرومند. هدف از بیرون آوردن دابّه، اعلام پایانپذیرى سودمندى ایمان است. پیداست این ویژگىها مربوط به دنیا و پیش از فروریختن نظام هستى است.
ج) در آیات بعدى از نفخ صور که سرآغاز قیامت است سخن به میان آمده است. ترتیب منطقى اقتضا مىکند که خروج دابةالارض پیش از قیامت رخ دهد.
۲. در روایات بسیارى خروج دابةالارض، از نشانههاى مسلّم آخرالزمان معرفى شده است.
دابةالارض در روایات
در برخی روایات آمده است: هنگامى که عیسى به همراه مسلمانان مشغول طواف به دور کعبه است، زمین زیر پاى آنها لرزیده و صفا را مىشکافد و در آغاز سر دابّه که کرک و مو دارد و سپس تمام بدن از صفا خارج مىشود. نه کسى را یاراى گرفتن آن است و نه گریز از آن. به همراه دابّه، انگشتر سلیمان و عصاى موسى است. مردم از ترس آن به مسجدالحرام پناه مىبرند، اما او متعرض کسى نمىشود. با هر ملیتى به زبان خودشان صحبت مىکند و به حقانیت اسلام و بطلان سایر ادیان گواهى مىدهد. دابّه عصاى خود را روى پیشانى مسلمان مىگذارد و چهره مؤمن بهسان ستارهاى درخشان روشن مىگردد و بین چشمانش مىنویسد این مؤمن است. او انگشتر سلیمان را بر پیشانى کافر مىگذارد و نقطهای تاریک و سیاه ظاهر شده، روى آن مىنویسد: این کافر است. بدین ترتیب صف مؤمنان حقیقى را از کافران جدا مىسازد.
ماهیت دابّة الارض
در بیشتر روایات اهلسنت، دابّه، حیوانى عجیبالخلقه، داراى چهار پا، سرى همچون سر گاو، چشمى همچون چشم خوک و گوشى بهسان گوش فیل ترسیم شده است.
برخى از مفسران با استناد به اطلاق دابه بر حیوان و نیز دلالت سخن گفتن حیوان بر معجزه، حیوانى بودن دابّه را ترجیح دادهاند، اما افزون بر مواردى اندک در روایات اهلسنت، در همه روایات و تفاسیر شیعه دابّه به انسان و شخص حضرت امیر تفسیر شده است. در تفسیر قرطبى آمده است: ماوردى از محمد بن کعب روایت مىکند که از علی سؤال شد: دابه چیست؟ علی فرمود: اما والله ما لها ذنب و ان لها لحیة؛
سوگند به خدا دابه داراى دم نیست، بلکه داراى محاسن است.
ماوردى مىگوید: این کلام به انسان بودن دابّه اشاره دارد، هرچند بدان تصریح نشده است.
قرطبى مىگوید: برخى مفسران متأخر، مقصود از دابه را انسان متکلمى دانستهاند که با اهل بدعت و کفر به مناظره مىپردازد.
در روایتى آمده است: پیامبر علی را در حالى که روى شن دراز کشیده بود بیدار کرد و فرمود: یا دابة الارض! آنگاه خطاب به اصحاب فرمود: این نام مخصوص علی است.
اصبغ بن نباته مىگوید: نزد امیرمؤمنان رفتم، در حالى که مشغول خوردن نان، سرکه و روغن بود. پرسیدم: مقصود از دابّه چیست؟ فرمود: او دابهاى است که نان، سرکه و روغن مىخورد. بنابراین، خروج دابةالارض که احتمال دارد على باشد، از مسلمات است.
۸. رجعت
وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِن کُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِّمَّن یُکَذِّبُ بِآیَاتِنَا فَهُمْ یوزَعُونَ؛
و آن روز که از هر امّتى، گروهى از کسانى را که آیات ما را تکذیب کردهاند محشور مىگردانیم، پس آنان نگاه داشته مىشوند تا همه به هم بپیوندند.
این آیه از حشر گروهى از تکذیبکنندگان از میان هر امت خبر مىدهد و به سه دلیل مقصود از آن، گرد هم آمدن در قیامت نیست:
الف) حشر در قیامت همگانى است و هیچ کس از آن مستثنا نیست، در حالىکه طبق مفاد این آیه، تنها گروهى خاص از هر امت محشور مى شوند.
ب) این آیه پس از آیة دابة الارض آمده که نشانگر وقوع چنین حشرى همزمان یا پس از خروج دابة الارض است و از آنجا که خروج دابة الارض از رخدادهاى آخرالزمان و پیش از قیامت است، مىتوان نتیجه گرفت که این حشر پیش از قیامت رخ میدهد.
ج) در چند آیة پس از آن، از دمیدن در صور سخن به میان آمده است. نظم منطقى ایجاب مىکند که این آیه ناظر به حوادث پیش از قیامت است.
بر اساس روایات اهلبیت در آخرالزمان و پس از استقرار حکومت مهدى خداوند گروهى از مؤمنان صالح و جمعى از کافران و جنایتپیشگان تاریخ را زنده مىکند تا با کیفر کافران و ستمکاران به دست صالحان، ضمن انتقام از آنان دل مؤمنان را شادمان سازد.
رجعت از عقاید اختصاصى شیعه است و متکلمان شیعه ضمن تأکید بر امکان رجعت و وقوع آن در برخى از اقوام پیشین مانند زنده شدن اصحاب کهف پس از گذشت سالهای متمادى، رجعت گروهى از بنىاسرائیل پس از مرگ در کوه طور و... و با استناد به آیه مزبور و روایات اهل بیت وقوع آن را در آخرالزمان حتمى مىدانند، در عین حال معتقدند رجعت جزو اصول عقاید شیعه نیست و انکار آن خدشهای به عقیده نمىرساند.
منابع
۱. الإشاعة لاشراط الساعة، محمد بن عبدالرسول شهرزوری، دمشق، دارالهجرة، ۱۴۱۶ق.
۲. اشراط الساعة الصغری و الکبری، شیخ عزالدین حسین، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۳ق.
۳. الإعتقادات فی دین الامامیة، محمد بن علی بن بابویه القمی (شیخ صدوق)، قم، دار المفید، چاپ دوم،۱۴۱۴ق.
۴. اوائل المقالات، محمد بن نعمان (شیخ مفید)، بیروت، دارالمفید، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
۵. بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، محمدباقر مجلسى، بیروت، مؤسّسة الوفاء، ۱۴۰۳ق.
۶. البرهان فی تفسیر القرآن، سید هاشم بن سلیمان بحرانی، قم، مؤسسة البعثة مرکز الطباعة و النشر، ۱۳۷۳ش.
۷. پیام قرآن، ناصر مکارم شیرازی و دیگران، قم، انتشارات نسل جوان، ۱۳۷۳ش.
۸. التبیان فی تفسیر القرآن، محمد بن حسن طوسى، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۱۳ق.
۹. تفسیر الصافی، محمدمحسن فیض کاشانى، بیروت، مؤسّسة الاعمى للمطبوعات، ۱۴۰۲ق.
۱۰. تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاشى سمرقندى، تهران، المکتبة العلمیة الاسلامیه، بىتا.
۱۱. تفسیر القرآن العظیم، عمادالدین اسماعیل ابنکثیر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
۱۲. تفسیر القمی، علی بن ابراهیم قمی، تصحیح: سیدطیب جزائری، قم، مؤسسه دارالکتاب، چاپ سوم، ۱۴۰۴ق.
۱۳. التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، محمد بن عمر فخر رازی، بیروت، دارالفکر، ۱۴۲۳ق.
۱۴. تفصیل وسائل الشیعه إلی تحصیل الشریعة، محمّد بن حسن حرّ عاملى، تهران، کتابفروشى اسلامیه، چاپ ششم، ۱۳۶۷ش.
۱۵. جامع البیان عن تأویل آی القرآن، ابنجریر طبری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
۱۶. الجامع الصحیح (صحیح بخاری)، محمد بن اسماعیل بخاری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ق.
۱۷. الجامع الصحیح (صحیح مسلم)، محمد بن مسلم حجاج قشیری، بیروت، دار الفکر، بیتا.
۱۸. الجدید فی تفسیر القرآن، محمد سبزواری نجفی، مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهلالبیت.
۱۹. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، محمدکاظم بجنوردی، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۴ش.
۲۰. دائرة المعارف قرآن، مرکز معارف قرآن، قم، انتشارات بوستان کتاب، ۱۳۸۲ش.
۲۱. الدر المنثور فی تفسیر المأثور، جلالالدین سیوطی، داراحیاء التراث العربى، ۱۴۲۱ق.
۲۲. رسائل الشریف المرتضی، على بن حسین موسوی (سیّد مرتضى)، قم، دار الکتاب الاسلامى، ۱۳۷۹ش.
۲۳. روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم و السبع المثانی، سید محمود آلوسی، بیروت، دارالفکر، بیتا.
۲۴. عصر ظهور، علی کورانی، تهران، انتشارات سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۹ش.
۲۵. الفصول المختارة، محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، تحقیق: سید على میرشریفى، بیروت، دارالمفید، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
۲۶. الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، تحقیق: علىاکبر غفارى، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ سوم، ۱۳۸۸ق.
۲۷. کتاب الغیبة، محمد بن ابراهیم نعمانی، قم، انوار الهدی، ۱۴۲۲ق.
۲۸. کتاب مقدس، عهد قدیم (فارسى)، جمعیت یریتش وفورن، لندن، ۱۹۹۳م.
۲۹. الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، محمد بن عمر زمخشری، بیروت، دارالکتب العلمیة، بیتا.
۳۰. کشف الاسرار و عدة الابرار، احمد بن محمد میبدی، تحقیق: علیاصغر حکمت، تهران، انتشارات ابنسینا،۱۳۸۱ش.
۳۱. کمالالدین و تمام النعمة، محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق)، قم، انتشارات جامعه مدرسین، ۱۴۰۵ق.
۳۲. مجمع البیان فی علوم القرآن، امین الاسلام طبرسى، تهران، انتشارات ناصر خسرو، بىتا.
۳۳. محاضرات فی الإلهیات، جعفر سبحانی، قم، المرکز العالمی للداراسات الاسلامیة، ۱۴۱۱ق.
۳۴. المسائل السرویة، محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، بیتا.
۳۵. معجم احادیث الامام المهدی، على کورانى، قم، مؤسّسه معارف اسلامى، ۱۴۱۱ق.
۳۶. المیزان فی تفسیر القرآن، سید محمدحسین طباطبایى، قم، انتشارات جامعه مدرسین، بىتا.
۳۷. نورالثقلین، عبد علی بن جمعه عروسی حویزی، قم، مؤسسه اسماعیلیان، ۱۴۱۵ق.
۳۸. وسائل الشیعة، محمّد بن حسن حرّ عاملی، تحقیق: مؤسسة آل البیت، قم: مؤسسة آلالبیت، چاپ اوّل، ۱۴۰۹ق.
۳۹. یأجوج و مأجوج فتنة الماضی و الحاضر و المستقبل، شفیع ماحی احمد، بیروت، دار ابنحزم، چاپ دوم، ۱۴۲۲ق.
۴۰. یوم الخلاص فی ظل القائم المهدی، کامل سلیمان، بیروت، دارالکتاب اللبنانی، ۱۴۰۲ق.
با سلام و عرض ادب خدمت تمامی مخاطبان عزیز سرباز صفر
محمد مهدی باقری هستم. طلبه سطح مقدماتی مدرسه علمیه علوی حوزه علمیه قم و نویسنده مطلب فوق. امیدوارم از این مطلب خوشتون اومده باشه. لطفا ما رو برای بهتر شدن وبلاگ با نظرات خودتون راهنمایی کنید و اگر با موضع من در این مطلب موافق بودید مطلب رو لایک کنید.
التماس دعا