موضوع ارتباط سینما با جنگ، موضوعی است که قدمت آن را میتوان به دوران جنگ جهانی اول دانست. در حقیقت از آنجا که «جنگ»ها ارتباط تمام و کمالی با مسألهی «هویت ملی» دارند، همواره برای حکومتها مهم بوده است و بدان پرداختهاند. رهبر انقلاب نیز در دیدار با عوامل تولید فیلم سینمایى «شیار ۱۴۳» به این موضوع اشاره کرده و فرمودند: «عدّهاى با ورود سینما به مسائل مربوط به دفاع مقدّس، علناً مخالفت میکنند! من نمیدانم چه فکر میکنند؛ به اسم اینکه جنگ است، به اسم اینکه خشونت است! صد سال از شروع جنگ جهانى میگذرد - امسال صدمین سال است- هنوز در آمریکا و در خیلى جاهاى دیگر دارند فیلم میسازند [آن هم] در چه گسترهى وسیعى!» سعید مستغاثی، پژوهشگر و مدرس سینما در یادداشت زیر به بررسی عملکرد سینمای غرب (بهطور خاص هالیوود) و ایران نسبت به مقولهی جنگ پرداخته است.
جنگ جهانی اول و سینمای آمریکا
جنگ جهانی اول در شرایطی آغاز شد که دیوید وارک گریفیث (معروف به پدر سینما) تولید یکی از مهمترین فیلمهای خود به نام «تولد یک ملت» را در سال ۱۹۱۴ آغاز کرده بود. فیلمی که به جنگهای داخلی آمریکا موسوم به جنگهای انفصال (مربوط به حدود نیمقرن پیش) میپرداخت و در آن جنوبیها قهرمان بهشمار میرفتند، درحالیکه در قالب فرقهی مخوف کوکلوس کلانها به شکار سیاهپوستها میپرداختند و آنها را به آتش میکشیدند، اما چهرهی مثبتی در فیلم یادشده داشتند.
اما جنگ جهانی اول باعث شد تا ساختار قدرت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جهان کاملاً دگرگون شود. تحول اساسی در عرصهی فرهنگ به این مفهوم بود که فرهنگهای کهنه و نخبهگرای اروپا در بسیاری زمینهها جای خود را به فرهنگ تودهای جدید داد که تحت سلطهی ایالات متحدهی آمریکا بود. صنعت تصویر متحرک یا همان سینما که تا قبل از ۱۹۱۴، تسلط فرانسه و ایتالیا و انگلیس را بر بازارهای جهانی تولید و پخش فیلم شاهد بود، در ۱۹۱۸ یعنی سال پایان جنگ، استودیوهای ایالات متحده و نگرش سینمایی کاملاً متفاوت را جایگزین آن دید.
پایان جنگ در سینمای آمریکا نیز تحول اساسی بههمراه داشت و جایگزین انحصار امثال ادیسون و گریفیث در عالم سینما، اشراف یهود مهاجری شدند که اغلب از دهکدههای یهودینشین اروپای شرقی به آمریکا مهاجرت کردند و از تجارت انواع و اقسام پوست، الماس، مشروبات الکلی و... به تصویر متحرک و سینما رسیده بودند و اینک کمپانیهای خود را در نیویورک برپا میکردند تا خیلی زود سفر اکسدوسوار خود به کالیفرنیا را آغاز کنند و سرزمین رؤیاهای خود را در غرب آمریکا بنیان بگذارند. جنگ با تضعیف رقبای خارجی در صحنههای داخلی و بینالمللی، به رشد استودیوها کمک کرد و راه را برای تسلط ایالات متحده بر سینمای جهان در سالهای پس از جنگ هموار کرد.
اما وضعیت در کشورهای اروپایی متفاوت بود. کمی بعد از آغاز جنگ، درحالیکه اقتصاد فرانسه خود را برای یک درگیری شدید اما کوتاه آماده کرده بود، صنعت فیلم این کشور موقتاً تعطیل شد. بسیج عمومی موجب خالی شدن استودیوها از کارکنان شد و فضاهای بلااستفاده به سربازخانههای موقت تبدیل گردید و کارخانههای مواد خام فیلمسازی مانند «پاته» به تولید مواد مصرفی جنگ اختصاص یافت. اما با ادامهی جنگ، تولید فیلم در فرانسه از سر گرفته شد و با ادامهی فیلمبرداری پروژهها در خاک آمریکا، فیلمهایی در ارتباط با جنگ و مقاومت فرانسه جلوی دوربین رفت. از همینجا کمپانیهای فرانسوی مانند «پاته» و «گومون»، بهتدریج بهعنوان نمایندگیهای کمپانیهای بزرگ آمریکایی عمل کردند.
تولید فیلم در بریتانیا نیز اگرچه قویتر از فرانسه بود و در سالهای قبل از جنگ نیز بزرگترین بازار فیلمهای آمریکایی بهشمار میرفت، اما وقایع تابستان ۱۹۱۴ و رشد نظام استودیویی در آمریکا، تأثیر عظیمی بر ساختار صنعت فیلم بریتانیا گذارد.
ایتالیا نیز که صاحب یکی دیگر از صنایع بزرگ فیلم اروپا بود، عاقبت به همان سرنوشت متحدان فرانسوی و بریتانیایی خود دچار شد. این در حالی بود که در آلمان کار کاملاً مستقل پیش رفت و به یمن تلاشهای چند تن از صاحبان صنایع و ژنرال اریش لودندورف، آلمان توانست از وابستگی به واردات فیلمهای فرانسوی، دانمارکی و آمریکایی در دوران پیش از جنگ به تسلط بر بازارهای داخلی در زمان خاتمهی جنگ برسد. تجربهی صنعت فیلم روسیه تا سقوط دولت تزار در ۱۹۱۷ و انقلاب اکتبر هم بیشتر به مدل آلمان شبیه بود تا مدل متفقین.
جنگ جهانی اول بهرغم تأثیری که بر سینمای کشورهای مختلف گذارد، منجر به یکسری پیشرفتهای مشترک شد. سینما نقش آشکاری در شکل دادن به احساسات مردم نسبت به جنگ و مطلع ساختن آنان از روند درگیریها داشت. فیلمها از «سفته» (چارلز چاپلین، ۱۹۱۸) تا «قلبهای جهان» (دیوید وارک گریفیث، ۱۹۱۸) تا انیمیشنهای هفتگی یونیورسال و... در خدمت دولتها بودند و به این ترتیب، مفید بودن خود را برای جامعه به اثبات رساندند.