کودک نه ساله و پاسخ دادن به سیهزار سوال
سرباز صفر : امام جواد علیه السلام، در سن نه سالگی پدر خود، ضامن آهو، امام رضا علیه السلام را از دست دادند و رسالت امامت را عهدهدار شدند و با توجه به علم کامل و بی عیب خود، که از شاعبهای از علم خداوند میباشد، وظیفه خود میدیدند که به سوالات شیعیان پاسخ دهند. سرباز صفر در ادامه این مطلب روایتی خواندنی را از جلسه پرسش و پاسخ امام جواد علیه السلام و شیعیان و محبین نقل میکند.
مرحوم شیخ مفید رضوان اللّه تعالى علیه به نقل از ابراهیم بن هاشم قمّى حکایت کند:
در آن زمانى که حضرت علىّ بن موسى الرّضا علیهما السلام به شهادت رسید، من عازم مکّه معظّمه شدم ؛ و در ضمن ، به محضر شریف حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد علیه السلام شرف حضور یافتم
همین که وارد منزل رفتم ، جمع بسیارى از شیعیان را مشاهده کردم که از شهرها و مناطق مختلفى جهت زیارت و ملاقات امام جواد علیه السلام آمده بودند
پس از گذشت لحظاتى ، عموى حضرت - به نام عبداللّه بن موسى که پیرمردى سالخورده بود - در حالتى که لباس هاى خشنى بر تن داشت ، وارد مجلس شد در گوشه اى نشست
سپس امام جواد علیه السلام در حالى که پیراهنى بلند پوشیده و عبائى بر دوش انداخته بود و کفش سفیدى در پاى داشت ، وارد مجلس گردید
تمام افراد به احترام آن حضرت از جاى برخاستند، آن گاه عموى حضرت به طرف امام علیه السلام جلو آمد و پیشانى برادرزاده اش را بوسید؛ بعد از آن ، حضرت در جایگاه خویش روى یک کُرسى - که از قبل آماده شده بود - نشست
تمام حُضّار از عظمت و هیبت حضرت ، در آن سنین کودکى ، در تعجّب و حیرت قرار گرفته بودند.
در همین اءثناء، شخصى از برخاست و از عموى حضرت سؤ ال کرد: نظر شما درباره کسى که با حیوانى نزدیکى کند، چیست ؟
عبداللّه پاسخ داد: دست راستش قطع مى شود و نیز حدّ شرعى بر او جارى مى گردد
ناگاه امام جواد علیه السلام سخت ناراحت و خشمگین شد و با نگاهى به عمویش فرمود: اى عمو! از خدا بترس و تقوا داشته باش ، خیلى خطرناک است آن موقعى در پیشگاه با عظمت خداوند متعال بایستى و بگویند: چرا چیزى را که نمى دانستى ، اظهار نظر کردى ؟!
عبداللّه عرضه داشت : مگر پدرت چنین نفرموده است ؟
حضرت فرمود: از پدرم درباره شخصى که قبر زنى را نبش نماید و بشکافد و با آن مرده نزدیکى کند سؤ ال شد؛ که پدرم در جواب فرمود: باید دست راستش قطع شود و حدّ زنا بر او جارى گردد، چون که معصیت نسبت به زنده و مرده یکسان است
در این هنگام عبداللّه به خطاى خویش اعتراف کرد و گفت : اشتباه کردم ، شما درست فرمودى ، حقّ با جنابعالى است و من از درگاه خداوند پوزش مى طلبم
پس از آن ، مردم که از اقشار مختلف اجتماع کرده بودند، با مشاهده این جریان بر تعجّب و حیرت آن ها افزوده گشت ؛ و اظهار داشتند: اى مولا و سرور ما! چنانچه اجازه مى فرمائى ، ما سؤ ال هاى خود را مطرح نمائیم و شما پاسخ آن ها را لطف فرمائید؟
امام جواد علیه السلام فرمود: بلى ، آنچه مى خواهید سؤ ال مطرح کنید، تا جوابتان را بگویم
پس در همان مجلس ، حدود سى هزار مسئله از حضرت سؤ ال کردند؛ و با این که امام علیه السلام در سنین نُه سالگى بود، با بیانى شیوا تمامى آن ها را پاسخ فرود
اختصاص شیخ مفید: ص 102، بحارالانوار: ج 50، ص 85، ح 1
با سلام و عرض ادب خدمت تمامی مخاطبان عزیز سرباز صفر
محمد مهدی باقری هستم. طلبه سطح مقدماتی مدرسه علمیه علوی حوزه علمیه قم و نویسنده مطلب فوق. امیدوارم از این مطلب خوشتون اومده باشه. لطفا ما رو برای بهتر شدن وبلاگ با نظرات خودتون راهنمایی کنید و اگر با موضع من در این مطلب موافق بودید مطلب رو لایک کنید.
التماس دعا
سلام، با تشکر از شما
"کودک نه ساله و پاسخ دادن به سیهزار سوال"
با آدرس:http://harfeto.ir/?q=node/42017
در سایت "حرف تو" انتشار یافت.
چشم به راه مطالب خوب شما هستیم.
هدیه سایت "حرف تو" به شما: از شیخ بهایی پرسیدند: خیلی سخت می گذرد، چه باید کرد؟ شیخ می فرماید: خودت که می گویی سخت می گذرد، سخت که نمی ماند! پس خدا را شکر که می گذرد و نمی ماند.
یا علی