ماجرا از یک کلید شروع شد!!!
ماجرا از یک کلید شروع شد!!!
کلیدی که می توانست خیلی از قفل ها را بازکند! همانطور که قفل های زیادی را هم باز کرد...
اما عجیب اینجاست که این کلید فقط به قفلِ در هایی میخورد که پشتش شیطان صفتانی چون امریکا ایستاده بودند...
و چه قفل هایی را که باز نکرد به روی دشمنان اصلی نظام...
از آن تماس تلفنی و مذاکره پشت در های بسته گرفته تا تجهیزات هسته ای که مهر پلمپ خورد و سانتریفیوژ هایی که از حرکت ایستاد...
همان ایرانی که هشت سال در مقابل تمام دنیا ایستاد، حالا توافق دولتمردانش با آمریکا شده است یک افتخار...
کاش یکی صدای ما را به این اصطلاحا افتخار آفرین ها میرساند و می گفت که رابطه با دشمن، برای هیچ ملتی افتخار نبوده است... توافق با دشمنی که جوانان مملکتمان را زیر آتش گلوله به خون غلتاند، افتخار ندارد... ذلت دارد.
البته شاید چون آن زمان به جای خاکریز ها و سنگر های خط مقدم و یا حتی پناهگاه های شهری و زیر زمین خانه ها، به خارج از مرز های وطن پناه برده بودند! افتخار آفرینی های جوانان سرزمین را ندیده اند و بعضی دستاورد های خودشان را (نظیر تعلیق هسته ای به ازای برداشتن چند تحریم جزئی!) افتخار می نامند...
اگر توافق با آمریکا چیزی جز ذلت بود، قبل از پر پر شدن شهدای دفاع مقدس و شهدای هسته ای و ریخته شدن خون پاکترین جوانان پا گذاشته بر کره ی خاکی، قید دشمنی را میزدیم تا لااقل امروز شاهد دل های داغ دیده ی مادران و همسران و فرزندان شهدا نباشیم..
توافقنامه ی امروز، همان جام زهر598 است که اکنون نثار شهدای هسته ای شده...
و آمریکا همان شیطان بزرگ است که امام خمینی رحمت الله علیه فرمودند:
"ما تا آخر ایستاده ایم و با آمریکا رابطه ایجاد نخواهیم کرد مگر اینکه آدم شود و دست از ظلم کردن بردارد."
حال چه شده است؟ آیا آمریکا دست از ظلم برداشته؟ اگر چنین است پس کودکان آواره ی فلسطین چه میگویند؟ و آنچه در عراق و سوریه و... میگذرد، از کجا برخواسته است؟ و...
پس با این اوصاف، آیا رابطه ای که از آن دم میزنند، خلاف سخن بنیانگذار این انقلاب نیست؟
و گویا راهی را پیش گرفته اند که امام رحمت الله علیه آن را بیراهه خواندند:
" میخواهی ذلیل باشی؟ برو پیوند کن با آمریکا... " (1/1/1364)
و اما، ما از حق خود نمی گذریم در برابر جماعتی که عمدا ذره ای از شان و عزت سرزمینمان بکاهند...
جماعتی که با قاتلان شهدای هسته ای مان با دیپلماسی لبخند رفتار میکنند. آن هم نه از روی ناآگاهی و غفلت...
ما، همان ملتی هستیم که به اقتدای رئیس جمهور شهیدمان یک نان را 35 میلیون نفری میخوریم اما زیر بار زور نمی رویم.
و هزاران سبد کالا و یارانه و... هم نمی تواند ما را خاموش کند...
ما فقط زمانی سکوت میکنیم که مقتدایمان سید علی حسینی خامنه ای امر نمایند.
و سکوتمان به منزله ی به خواب رفتن نیست...
و ان شاءالله که به دعای پیر جماران، آن ها که خواب آمریکا می بینند را هم خدا بیدار کند...
کاش این کابوس های حقیقت یافته، در همان جایی که رهبرمان فرمود "به مذاکرات خوشبین نیستم..." تمام میشد.
پیش از آنکه برسد به این روز ها...
روز هایی که برای حفظ ارزش های کشورمان " امن یجیب... " میخوانیم.
+ کاش کسی کلید را می ربود!
+ فرق ندارد مذاکرات وین باشد، ژنو یا مسقط... مهم این است که ما در اینجا بیدار باشیم... عبرت گیری و روشنگری...
+ اللهم احفظ سیدنا الامام خامنه ای...
برگرفته از فانوس
با سلام و عرض ادب خدمت تمامی مخاطبان عزیز سرباز صفر
محمد مهدی باقری هستم. طلبه سطح مقدماتی مدرسه علمیه علوی حوزه علمیه قم و نویسنده مطلب فوق. امیدوارم از این مطلب خوشتون اومده باشه. لطفا ما رو برای بهتر شدن وبلاگ با نظرات خودتون راهنمایی کنید و اگر با موضع من در این مطلب موافق بودید مطلب رو لایک کنید.
التماس دعا
انتشار مطالب آزاده..