غم سید سجاد
دل سودا زده ام ناله و فریاد کند
هر زمان یاد غم سیّد سّجاد کند
بی گمان اشک به رخساره بریزد از چشم
هر که یادی ز گرفتاری آن راد کند
بود در تاب تب و بسته به زنجیر ستم
آنکه خَلقی ز کرم از الم آزاد کند
تنِ تب دار و اسیری و غمِ کوفه و شام
وای اگر شِکوه این قوم بر اجداد کند
خون ببارد ز غمِ مرگ پدر در همه عمر
چونکه از واقعه کرب و بلا یاد کند
با سلام و عرض ادب خدمت تمامی مخاطبان عزیز سرباز صفر
محمد مهدی باقری هستم. طلبه سطح مقدماتی مدرسه علمیه علوی حوزه علمیه قم و نویسنده مطلب فوق. امیدوارم از این مطلب خوشتون اومده باشه. لطفا ما رو برای بهتر شدن وبلاگ با نظرات خودتون راهنمایی کنید و اگر با موضع من در این مطلب موافق بودید مطلب رو لایک کنید.
التماس دعا