داستان غاشیه
اعرابی ای « غاشیه ای»( روکش زین اسبی) را به سرقت برده داخل مسجد شد تا نماز جماعت بگذارد. امام در نماز این آیه را خواند:« هل أتاک حدیث الغاشیة»؛ آیا داستان غاشیه( روز قیامت که حوادث وحشتناکش همه را می پوشاند) به تو نرسیده است؟
اعرابی گفت: فضولی موقوف! وقتی امام جماعت این آیه را خواند:« وجوه یومئذٍ خاشعة»؛ چهره هایی در آن روز خاشع و ذلت بارند. اعرابی گفت: بیایید غاشیه تان را بگیرید؛ چون نمی خواهم چهره من ذلیل شود. سپس آن را به گوشه ای پرتاب کرد و از مسجد خارج شد.
با سلام و عرض ادب خدمت تمامی مخاطبان عزیز سرباز صفر
محمد مهدی باقری هستم. طلبه سطح مقدماتی مدرسه علمیه علوی حوزه علمیه قم و نویسنده مطلب فوق. امیدوارم از این مطلب خوشتون اومده باشه. لطفا ما رو برای بهتر شدن وبلاگ با نظرات خودتون راهنمایی کنید و اگر با موضع من در این مطلب موافق بودید مطلب رو لایک کنید.
التماس دعا