«فروتنی»ات در برابر زیردستان؛ که هماره همدل و همزبانشان بودی و پیوسته یار مهربانشان؛ تا ما بدانیم که «فضیلت» به «کردار» است ، نه «گفتار» و «شعار»!
ما از تو درس زندگی آموختیم؛ آیین بندگی؛ چه آن که حاجت نیازمندان را همواره برمی آوردی و گفتار مردم را قطع نمی کردی. بر آفریدگان پروردگار مهربان هرگز برنمی آشفتی و با هیچ کس جسورانه سخن نمی گفتی
ما، هر روز، در «مشهد» عاشقان، صدایمان را به نگاه تو پیوند می زنیم و بر مصیبتی جانکاه، اشک می ریزیم که تا صبح حشر، در دل ها مقیم است و پابرجا.
ما، هر سحر به کوچه های ایوان نگاه روشنت می کوچیم و همچون کبوتری غریب، در گوشه حرمت آشیان می کنیم.
ما، هر روز در سایه سار قبر غریبت مویه کنانیم و غبار غم از شانه های خسته و زخمی مان می تکانیم.
... و شبکوران، زهر جفای خویش در انگور ریختند، تا آفتاب خراسان را به کسوف وا دارند؛ اما خورشید دین، پیوسته پاینده است و نور خدا، هماره تابنده.
شیفتگان معارف شیعی، هنوز هم شعر ادب و اخلاق را در مکتب رضوی می سرایند و... هزار هزار خورشید، سر بر آستان قدس او می سایند؛ همو که نعمت «ولایت» بر ما بخشید و فقط رضای خدا را می طلبید. رضای آل محمد بود... و ما را فرمود:
«مَنْ فَرَّجَ مِنْ مُؤمِنٍ، فَرَّجَ اللّه ُ عَنْ قَلْبِهِ یَوْمَ القِیامَةِ»؛
هر آن کس شعر «نیکی» را سراید؛
و اندوهی ز خاطرها زداید؛
خدایش نیز در قیامت؛
گره از کارهایش می گشاید
مهدی خلیلیان