برای جوانان عزیز ایران اسلامی به ویژه نسل سوم و چهارم که با گذشت بیش از سه دهه از عمر با برکت انقلاب توفیق نشستن بر سر سفره انقلاب اسلامی را دارند،آگاهی از دشواریها و سختیهای دوران شکلگیری و پیروزی آن حداقل این ثمر را دارد که بتوانند درک کنند که چرا جوانان نسل اول و دوم با ایثار جان و مال خود و خلق حماسههای کمنظیر، بزرگترین پدیده تاریخ معاصر را رقم زدند و منشأ تحولی شدند که تمامی معادلات جهان معاصر را بر هم ریخت و ایران اسلامی را در طی این سالها به یکی از مهمترین کانونهای تحولات جهانی تبدیل کرد.
در دوران پیروزی انقلاب اسلامی، جهان بین حوزه دو ابرقدرت تقسیم شده بود و وجود کشوری خارج از این دو حوزه معنایی نداشت به ویژه اینکه تصور شود نظامی با ایدئولوژی متفاوت با ایدئولوژیهای حاکم در جهان معاصر (لیبرالیسم و مارکسیسم) شکل بگیرد و به شکل یک نظام سیاسی مبتنی بر ارزشهای اسلامی که با زیرساختها و مبانی هر دو نظام حاکم در تضاد بود، منجر شود. این ویژگی منحصر به فرد و دیگر شاخصههایی که به آن اشاره میشود، سبب شد که اندیشهورزان معاصر نتوانند زمینهها و چرایی این انقلاب را با دیگر انقلابهای مهم جهان نظیر انقلابهای فرانسه و شوروی و... مقایسه و تحلیل کنند.
1- قویترین ارتش منطقه و یکی از پیچیدهترین سازمانهای اطلاعاتی (ساواک) که مولود سازمان سیا و موساد بودند، وظیفه حمایت از نظام شاهنشاهی را بر عهده داشتند و بنابر این سقوط این رژیم غیرقابل تصور مینمود. به ویژه آنکه تمامی حرکتهای مسلحانه و غیرمسلحانه قبل آن نظیر اقدامات چریکهای فدایی خلق یا سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و حرکتهای ملیگرایانه و نهضت آزادی نیز مهار شده و به شکست رسیده بود.
2- سلطه امریکاییها بر ایران اسلامی و حضور دهها هزار مستشار نظامی و غیرنظامی این تصور را در اذهان ایجاد کرده بود که با پیروزی انقلاب اسلامی و خروج آنها از کشور، شیرازه تمام صنایع و زیرساختهای کشور بر هم خواهد ریخت و انقلابیون ناچار میشوند، در اندک زمانی در پی آنها رفته و آنها را با عزت و احترام به ایران برگردانند.
3- توطئههای مخالفان علیه انقلاب اسلامی از قبل قابلپیشبینی بود، اما نه اینکه تمام ظرفیتهای استکبار شرق و غرب با گروههای لیبرال و مارکسیست داخلی پیوند خورده و توطئههای تجزیه قومی سالهای آغازین انقلاب، کودتای خلق مسلمان، کودتای حزب توده و کودتای نوژه را رقم زده و پس از آن غائله جبهه ملی و بنیصدر خاطره خوش شکلگیری اولین دموکراسی دینی را در اذهان مردم ایران تلخ کرد.
4- نظام اسلامی در زمان شکلگیری هیچ الگوی مشابهی در جهان نداشت و به همین دلیل فعالان انقلاب، برخلاف تحولات دوران معاصر خود که نمونههایی از دولتهای مارکسیستی یا لیبرالیستی را داشتند هیچ الگویی را برای معرفی نداشتند، تنها نمونه تاریخی قابل استناد و اتکا برای آنان دوران حکومت پنج ساله مولای متقیان علی (ع) بود.
5- فقدان مدیران و مسئولانی که توان اداره یک نظام را داشته باشند،از ابهامات پیش روی نیروهای انقلاب بود، چرا که تمامی مدیران با تجربه یا از وابستگان نظام شاهنشاهی بودند یا به دلیل تفکرات مارکسیستی یا لیبرالیستی در صورت پذیرش مسئولیت، مسیر انقلاب را منحرف میکردند که کردند و تجربه دوران دولت موقت بازرگان و عملکرد بنیصدر مصداق آن بود.
6- دینستیزیها و رشد مفاسد در دوران رژیم ستمشاهی، به انحرافی عظیم به ویژه در نسل جوان آن دوران انجامیده بود و به همین دلیل سردمداران نظام سلطه تردیدی نداشتند که هر حرکت انقلابی با ویژگی اسلامی که مستلزم حضور جوانان مؤمن و متدین در عرصه باشد، در ایران به ثمر نخواهد نشست و به همین دلیل بود که در 17 دیماه سال 56 رژیم با برآورد پایگاه ضعیف مرجعیت در کشور در مقاله ارتجاع سرخ و سیاه در روزنامه اطلاعات، تصورش این بود که قادر خواهد بود به زعم خود اندک حامیان مرجعیت در کشور را به انفعال کشانده و خیالش را از تهدید مذهبیها آسوده نگه دارد.
7- عدم قرابت دین و دموکراسی در اندیشه نخبگان آن دوران که محصول تلاشهای حاکمان و اندیشهورزان غربی پس از رنسانس اروپا بود،به مانعی بزرگ برای جذب حتی نخبگان مسلمان به سمت حرکت انقلاب اسلامی تبدیل شده بود. بر اساس آن آموزهها تشکیل نظامی مبتنی بر ارزشهای دینی و ساز و کارهای دموکراتیک که در آن آرای مردم ملحوظ شود، امکانپذیر نمینمود.
در برابر این دشواریها این تنها رهبری الهی امام (ره) و باور و اعتماد مردم به حرکت او در بستر ارزشهای اسلامی بود که توانست نه تنها دشواریهای آغازین انقلاب، بلکه عرصههای بسیار سختی نظیر جنگ تحمیلی هشت ساله را به فرصتی برای تثبیت و صدور انقلاب و جهانی شدن آن تبدیل کند.