در گذشته، کاتبی بسیار خوش نویس بود که هرگاه قرآن می نوشت تصرفاتی در آن می کرد. شخصی مبلغ زیادی به وی داد تا برای او یک نسخه قرآن کتابت کند و با او شرط کرد که هیچ گونه تصرفی در آن ننماید.کاتب نیز قبول کرد. وقتی قرآن را نوشت به آن شخص داد، گفت: در هیچ جای آن تصرفی نکرده ام، مگر در یک جا که هرچه فکر کردم، نتوانستم تغییرش ندهم. آن شخص پرسید: آن یک جا کجاست؟ گفت:
«... خر موسی صعقا»؛ ( موسی مدهوش، به زمین افتاد). که من جای آن نوشتم: خر عیسی؛ چرا که حضرت عیسی خر داشت، نه حضرت موسی.