سرباز صفر، وبلاگ شخصی محمدمهدی باقری

سرباز صفر ، وبلاگ رسمی و شخصی محمدمهدی باقری ، و فعال در زمینه جنگ نرم و فرهنگ می باشد و در صورت احساس نیاز بعضی نکات را هشدار میدهد و گوشزد میکند.

سرباز صفر : امام باقر علیه السلام که هم نوه پسری اباعبدالله علیه السلام و هم نوه دختری امام حسن علیه السلام می باشد، پنجمین قله‌ی رشته کوه امامت می‌باشد که در صحنه کربلا نیز حضور داشتند. زندگی این بزرگوار نیز مانند سایر ائمه بزرگوار و پیامبر اکرم (ص) سرمشق و الگوی زندگی ما پیروان این انسان ۲۵۰ ساله می‌باشد.

سرباز صفر به مناسبت فرا رسیدن ولادت این بزرگوار، تعدادی از معجزات و کرامات ایشان را بیان می‌کند.

امام باقر علیه السلام و بازگرداندن روح دشمن

مردی از اهالی شام در مجالس امام باقر علیه السلام حاضر می شد و می گفت:«من می دانم طاعت خدا و رسول خدا در دشمنی با شما اهل بیت است، ولی چون شما مرد فصیح و با ادب و خوش‌سخنی هستید، در مجالس‌تان شرکت می‌کنم.»
امام باقر علیه السلام پاسخ او را با خوشرویی می‌داد و می فرمود:«هیچ چیزی بر خداوند پنهان نیست.»
چندی بعد مرد شامی مریض شد و مرضش شدت یافت. دوست خود را صدا کرد و به او وصیّت کرد که وقتی از دنیا رفتم، برو محمد بن علی الباقر را خبر کن تا بر من نماز بگزارَد.
نیمه های شب، مرد شامی از دنیا رفت. او را در پارچه‌ای پیچیدند. نیمه‌های شب، دوست او خدمت امام باقر علیه السلام رسید و گفت:«آن مرد شامی از دنیا رفت. او از شما خواسته تا بر او نماز بخوانید.»
حضرت باقر علیه السلام فرمود:«برو تا من بیایم.»
سپس برخاست و وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند و تا طلوع آفتاب در سجده بود. آن‌گاه به خانه‌ی آن مرد شامی رفت، و نام او را صدا زد.
مرد در کفنش جواب امام را داد. امام او را نشاند و فرمود شربتی برای او بیاورند. سپس برخاست و رفت.
چند روز بعد مرد شامی کاملا بهبود یافت و خدمت امام باقر رفت و عرض کرد:«مجلس را برای من خلوت بفرمایید.»
امام مجلس را خلوت کرد. مرد گفت:«شهادت می‌دهم که شما حجّت خدا بر بندگانش هستید و دری که از آن باید به سوی خدا رفت شمایید. هر کس از غیر راه شما به سوی خدا برود زیانکار و گمراه خواهد بود.»
امام باقر علیه السلام فرمود:«چرا عقیده‌ات عوض شده؟»
او گفت:«من در حال مرگ، با چشم خود دیدم و با گوش خود شنیدم که منادی ندا کرد: روح او را باز گردانید چرا که محمد باقر از ما خواسته است او را به دنیا بازگردانیم.»
امام فرمود:«مگر نمی دانی که گاهی خداوند، بنده ای را دوست دارد، ولی از عملش خشمگین است؟ و گاهی نیز از بنده‌ای خشمگین است ولی عملش را دوست دارد؟» (یعنی تو از همان ها هستی.)
از آن روز به بعد، مرد از اصحاب خوب امام باقر علیه السلام شد.

بحار الانوار، ج 46، ص 233، حدیث 1

 

امام باقر علیه السلام و پیشگویی شیعه بودن فرزند یکی از یاران

ابوبصیر می گوید:
روزی مولایم، امام محمد باقر علیه السلام، به من فرمود:«وقتی به کوفه برگشتی، خداوند به تو دو پسر خواهد داد. اولی را عیسی و دوّمی را محمد بنام.
آن دو از شیعیان ما هستند، اسم آنها در صحیفه ما ثبت شده و تمام فرزندان آنها تا روز قیامت نزد ما مشخص‌اند.»
عرض کردم:«آیا شیعه شما با شماست و همراه‌تان به بهشت داخل می‌شود؟»
امام فرمود:«بله تا زمانی که از خدا بترسد و تقوا داشته باشد.»
بحار الانوار، ج 46، ص 274، حدیث 79.

 

امام باقر علیه السلام و بینا کردن مرد نابینا

ابوبصیر که نابینا بود چنین روایت می‌کند:
خدمت حضرت امام محمد باقر علیه السلام رسیدم و گفتم:«آیا شما وارث رسول خدا هستید؟»
امام باقر علیه السلام فرمود:« بله.»
گفتم:«آیا رسول خدا وارث انبیاء است و از همه آنچه انبیاء می دانستند، آگاه بود؟»
فرمود:«بله.»
گفتم:« آیا شما قدرت بر زنده کردن مردگان و شفای نابینایان را دارید؟»
امام فرمود:« به اذن خدا، بله.» سپس فرمود:« جلو بیا، ابا محمد!»
من جلو رفتم. امام دست مبارکش را بر صورت و چشمان من کشید و من ناگهان خورشید و آسمان و زمین را دیدم و بینا شدم.
آن‌گاه امام باقر علیه السلام به من فرمود:«آیا دوست داری به همین حال باشی و روز قیامت مانند همه مردم با تو رفتار شود یا به حالت قبلی و نابینایی بازگردی و در قیامت، اهل بهشت باشی؟»
گفتم:«نه، به همان حال قبلی برمی گردم.»
امام دوباره دستی بر چشم های من کشید و من نابینا شدم.
بحارالانوار، ج 46، ص 237، حدیث 13

 

امام باقر علیه السلام و معجزه شمش طلا

 

جابر بن یزید جعفی می گوید:
روزی نزد امام باقر علیه السلام رفتم و از تنگدستی و فقر شکایت کردم و کمک مالی خواستم.
امام فرمود:«ای جابر، فعلا پولی در خانه نیست.»
چیزی نگذشت که کمیت شاعر داخل شد و اجازه خواست برای امام قصیده ای بخواند.
امام اجازه فرمود و پس از قصیده‌خوانی کمیت، به غلام خود فرمود:«از آن اطاق، یک کیسه زر بیاور و به کمیت بده.»
غلام امر امام را اطاعت کرد و یک کیسه زر از اتاق کناری آورد و به کمیت داد.
کمیت باز اجازه خواست و دو قصیده‌ی دیگر خواند و امام به او دو کیسه زر دیگر بخشید.
کمیت گفت:«مولای من! به خدا قسم، ارادت من به شما از روی اغراض دنیوی نیست. نیتم از سرودن این قصائد، صرفا نزدیکی به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است، و این وظیفه ای است که خداوند بر من واجب گردانیده است.»
امام باقر علیه السلام هنگامی که دید کمیت کیسه‌های زر را قبول نکرد، او را دعا فرمود و فرمود:«ای غلام! کیسه ها را سر جایشان بازگردان.»
پس از رفتن کمیت، به امام عرض کردم:«شما به من فرمودید در خانه چیزی ندارید ولی می‌خواستید به کمیت سی هزار درهم عطا کنید؟!»
امام فرمود:«ای جابر! برخیز و داخل آن اطاق برو و کیسه‌های زر را بیاور.»
من رفتم و هر چه گشتم چیزی در اطاق نیافتم. پس بیرون آمدم.
امام فرمود:«آنچه را ما از علوم و امور غریبه از شما پنهان می کنیم، بیشتر از چیزی است که برای شما ظاهر می‌نماییم!»
آن‌گاه برخاست و دست مرا گرفت و با هم داخل آن اطاق شدیم. سپس با پای مبارکش به زمین زد، ناگهان شمش طلای بزرگی از زمین خارج شد.
فرمود:«ای جابر! نگاه کن! ولی این خبر را به کسی مگو، مگر به آن گروه از برادرانت که به آنها اطمینان داری و تحمّل آن را دارند. خداوند به ما بر هر چه اراده کنیم، قدرت بخشیده است. پس اگر ما بخواهیم، می‌توانیم لجام زمین را بگیریم و هر کجا بخواهیم، ببریم.»
بحارالانوار، ج 46، ص 239، حدیث 23

 

امام باقر علیه السلام و پیشگویی خلافت منصور دوانیقی

ابوبصیر می‌گوید:
در زمان حیات امام سجاد علیه السلام ، با امام باقر علیه السلام در مسجد نشسته بودم که داود بن علی و سلیمان بن خالد و منصور دوانیقی وارد شدند و گوشه ای از مسجد نشستند. بعضی از حاضرین به امام باقر اشاره کردند و به آنها گفتند:« کسی که آنجا نشسته، محمد بن علی الباقر علیه السلام است.» داود و سلیمان برخاستند و نزد امام رفتند، اما منصور دوانیقی از جای خود تکان نخورد. امام به آن دو نفر فرمود:« چه شد که آن جبّار نزد ما نیامد؟!»
آنها عذرتراشی کردند.
امام فرمود: «چندروزی نمی‌گذرد که او (منصور داونیقی) والی و حاکم این مردم می‌شود، شرق و غرب را به تصرّف درمی‌آورد و بر مردم مسلّط می‌شود، و عمرش آن‌قدر طولانی می‌گردد تا گنج‌های فراوانی گرد آورد.»
داود گفت:«آیا حکومت ما قبل از به قدرت رسیدن شماست؟»
حضرت فرمود:«بله. ملک و سلطنت شما قبل از ملک و سلطنت ماست. به خدا سوگند، شما دو برابر بنی امیه حکومت خواهید کرد و فرزندان شما سلطنت را مانند توپ، دست به دست خواهند کرد.»
داود و سلیمان از خدمت امام بلند شدند و رفتند اما امام صدایشان کرد و فرمود:«ای سلیمان، آنها مادامی که دستشان به خون ما آلوده نگردد، در آرامش و راحتی هستند. اما هرگاه خونی از ما بریزند، از آن پس زیرِ زمین برای آنها بهتر است از روی زمین، چرا که در آن روز نه کمکی در زمین خواهند داشت، و نه عذر پذیری در آسمان .
سلیمان رفت و سخنان حضرت باقر علیه السلام رابه منصور دوانیقی رساند.
منصور خدمت امام باقر علیه السلام آمد و عرض کرد:« جلال و هیبت شما مانع شد که من خدمت شما برسم.»
امام به او فرمود:«اگر دستتان به خون ما آلوده گردد، خداوند بر شما غضب می‌کند، قدرت شما را نابود می‌سازد و آن غلام چپ‌چشم ( هلاکو خان ) را بر شما مسلّط می‌گرداند. او که از آل ابوسفیان نیست، بلکه ترک است، ریشه شما را از بُن بَر خواهد کند.»
بحار الانوار، ج 46، ص 341، حدیث 33 | بحار الانوار، ج 46، ص 249، حدیث 41

 

ناپدید شدن حضرت باقر از چشم مردم در کودکی

مردی در بیابان میان مکه و مدینه پسری در حدود 7 یا 8 ساله را دید. پسر سلام کرد، مرد پاسخ داد و پرسید:« از کجا می‌آیی؟!»
فرمود:« از جانب خداوند.»
مرد پرسید:« کجا می‌روی؟»
فرمود:«به‌سوی خداوند.»
مرد پرسید:«چه قصدی داری؟»
فرمود:« قصد خداوند.»
پرسید:« توشه‌ات چیست؟»
فرمود:« تقوی»
پرسید:« از کدام طایفه‌ای؟»
فرمود: «عرب.»
پرسید:« فرزند چه کسی هستی؟»
فرمود:«من قریشی هستم. مردی از هاشم .»
گفت:« برایم روشن‌تر بگو.»
فرمود:« من علوی هستم.»
سپس چهار بیت شعر خواند به این مضمون که:
«ماییم که بر حوض کوثر موکّل‌ایم و هر کس را که بخواهیم می‌پذیریم. خوشا به حال کسانی که به آن راه می‌یابند. هر کس به رستگاری رسید، از طریق ما رسید و هر کس که محبت ما توشه‌ی اوست، هرگز خسران نمی‌بیند. هر کس ما را مسرور کند، او را مسرور خواهیم کرد و هر کس در دلش دوستی ما نباشد، نطفه‌اش ناپاک است. هر کس حق ما را غصب کند، بداند که میعادش روز قیامت است.»
سپس فرمود:« من محمد باقر فرزند علی بن ابیطالب هستم.»
و ناگهان از نظر مرد دور شد و مرد نفهمید او به آسمان صعود کرد یا به زمین فرو رفت.

بحار الانوار، ج 46، ص 270

سرباز صفر

با سلام و عرض ادب خدمت تمامی مخاطبان عزیز سرباز صفر
محمد مهدی باقری هستم. طلبه سطح مقدماتی مدرسه علمیه علوی حوزه علمیه قم و نویسنده مطلب فوق. امیدوارم از این مطلب خوشتون اومده باشه. لطفا ما رو برای بهتر شدن وبلاگ با نظرات خودتون راهنمایی کنید و اگر با موضع من در این مطلب موافق بودید مطلب رو لایک کنید.
التماس دعا

نظرات  (۵)

سلام، با تشکر از شما

"روایاتی خواندنی از کرامات و معجزات امام باقر علیه السلام"

با آدرس:http://harfeto.ir/?q=node/41760

در سایت "حرف تو" انتشار یافت.

چشم به راه مطالب خوب شما هستیم.

هدیه سایت "حرف تو" به شما: آیت الله بهجت: اگر جلوی خود را در ارتکاب معاصی نگیریم، حالمان به انکار و تکذیب و استهزا به آیات الهی، و یا به جایی می رسد که از رحمت خدا ناامید می شویم!


یا علی

پاسخ سرباز صفر :
سلام
تشکر
۳۱ فروردين ۹۴ ، ۲۲:۰۷ باشگاه وبلاگ نویسان استان البرز روایت نو
با سلام
مطلب شما در باشگاه وبلاگ نویسان استان البرز روایت نو منتشر شد .

پاسخ سرباز صفر :
سلام
تشکر
۳۱ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۴۲ حرف لر کانون وبلاگی لرستان
سلام
خداقوت
مطلب در سایت حر فلر با ذکر منبع درج گردید.
التماس دعا
پاسخ سرباز صفر :
سلام
تشکر
سلام خسته نباشی
مطلبت عالی بود،منو خیلی با امامم آشنا کرد
پاسخ سرباز صفر :
سلام داداشی
ممنون
لطف داری
۳۱ فروردين ۹۴ ، ۱۱:۱۵ مدیریت قلم تو

با سلام

 

وبلاگ نویس فرهیخته ، مطلب شما در سایت قلم تو منتشر گردید

منتظر مطالب خوب شما هستیم.

لینک مطلب شما :

 http://ghalameto.ir/news/7416/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D8%AA%DB%8C-%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%86%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%A7%D8%AA-%D9%88-%D9%85%D8%B9%D8%AC%D8%B2%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%A8%D8%A7%D9%82%D8%B1-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85

هدیه سایت:

به گویند نگاه نکن به آنچه گفته میشود توجه کن . امام علی(ع)

با تشکر فراوان

 

سایت قلم تو

 
پاسخ سرباز صفر :
سلام
تشکر

لطفا به این مطلب امتیاز داده و نظر خود را بیان کنید.

موافقین ۱ مخالفین ۰
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
موافقین ۱ مخالفین ۰
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به سرباز صفر است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است